عنوان و نام پدیدآور : خورشید پنهان از منظر قرآن/محمود اباذری - تهیه و تنظیم معاونت پژوهش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی علیه السلام (استان اصفهان).
مشخصات نشر : اصفهان: مرغ سلیمان، 1391.
مشخصات ظاهری : 174 ص.؛ 19/5×9س م.
شابک : 16000 ریال:978-600-5428-79-7
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه: ص. 43.
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت
موضوع : مهدویت-- انتظار
موضوع : مهدویت-- پرسش ها و پاسخ ها
شناسه افزوده : بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) اصفهان
رده بندی کنگره : BP224/4/خ87 1391
رده بندی دیویی : 297/462
شماره کتابشناسی ملی : 2750825
ص: 1
خورشید پنهان از منظر قرآن
محمود اباذری
ص: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 3
تقدیم به:
شافعه روز جزا
فاطمه ثانی
کریمه اهل بیت
حضرت فاطمه معصومه صلوات الله و سلامه علیها
ص: 4
پیشگفتار..............................
بخش اوّل: مباحث مقدماتی.......................
ضرورت شناختِ ولیّ خداوند...................
بهترین مرجع شناخت...................
جامعیت قران................................
ظهر، بطن، تفسیر و تاویل.............
نقش معصومین علیهم السلام در تبیین قران..............................
شیوه های بیان در قران.....................................
علت عدم تصریح به نام حضرت........................
شیوه های بررسی آیات مهدویت..........................
انواع آیات.......................
رابطه قران و امام...........................
بخش دوّم: بررسی آیات........................
وجود حجّت خداوند در هر زمان..........................
آیه 4 سوره قدر.................................
آیه 7 سوره رعد.............................
غیبت حجّت خداوند..........................
آیه 30 سوره ملک..................................
آیه 3 سوره بقره......................................
وظائف منتظران.................................
آیه 16 سوره حدید................................
آیه 200 سوره آل عمران..................................
ویژگی های خاصّ حضرت مهدی...................................
ص: 5
آیه 86 سوره هود............................
آیه 20 سوره لقمان..........................................
آیه 62 سوره نمل.............................
ظهور و حکومت واحد جهانی......................
آیه 32 و33 سوره توبه(28 سوره فتح و 8 و9 سوره صف)........................
آیه 5 سوره قصص............................
آیه 105 سوره انبیاء...................................
آیه 55 سوره نور..................................
هدف از ظهور، وضعیت جهان پس از آن و امدادهای غیبی و.........
آیه 17 سوره حدید.........................
آیه 210 سوره بقره...........................
آیه 158 سوره انعام............................................
عصر ظهور................................
سوره مبارکه عصر..................................
رجعت..........................
آیه 83 سوره نمل............................
آیات دالّ بر رجعت در اقوام گذشته.......................
آیات تبیینی.........................
تعریف.......................
آثار و برکات وجودی امام غائب.........................
تسلیم محضِ حجّت خداوند بودن......................
خطر ارتداد هنگام ظهور............................
طول عمر........................
جوان ماندنِ حضرت..........................................
ص: 6
بخش ضمائم.............................
ضمیمه 1 امامت و مهدویت در یک نگاه................
ضمیمه 2 ادله عقلی وجودِ حجّت در هر زمان...................
ضمیمه 3 رجعت در یک نگاه......................................
ضمیمه 4 پاداش منتظران و ارزشِ ایمان در عصر غیبت
ضمیمه 5 فهرست تعدادی از آیات مهدویت با سیر موضوعی.......................
ضمیمه 6 فهرست تعدادی از منابعِ آیات مهدویت.........................
خودآزمایی.................................................................
منابع و ماخذ.......................
ص: 7
آن چه که پیش روی شماست تلاشی است در جهت شناخت «ربیع الانام»(1) از منظر «ربیع القلوب»(2) تا دل هایِ ما با نور و نسیم این معرفت بهاری گردد.
شروع این نوشتار به سال 1383 برمی گردد سپس بعد از بارها تدریسِ این موضوع، مجموعه ای حدود 40 صفحه ای شکل گرفت که تا کنون بیش از 3000 نسخه از آن به عنوان جزوه درس تکثیر شده است تا این که نهایتا در رمضان المبارک 1434 با دعوت بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه تهران جهت تدریس آیات مهدویت؛ فرصتی برای بازبینیِ و تکمیل آن فراهم شد. به امید آن که این اثر ناچیز مورد قبول ولیّ نعمتمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.
در این جا ذکر چند نکته را لازم می دانم:
1- هدف از این نوشتار جمع آوری همه آیات یا موضوعات مهدوی از منظر قران نبوده است بلکه با توجه به این که قران نقشه یِ راه زندگی و تبیان وروشنگر هر حقیقتی است سعی شده است که از این منظر، امام زمانمان را و وظیفه ای که در برابر حضرتش داریم بشناسیم و با نگاه کاربردی راهکاری را که این معجزه جاویدان به منتظرانِ «خورشید هدایت» ارائه می دهد بیابیم.
در حقیقت سه هدف از این نوشتار مدّ نظر می باشد:
الف: دفاع از اندیشه ناب مهدویت و اثبات اصالتِ آن
ب: تبیین و تعمیق معارف مهدویت برای منتظران
ج: دستیابی به معرفتی صحیح و عمیق
ص: 8
2- متن آیات و روایات و برخی از مباحث در پاورقی ذکر شده تا اصلِ متن برای مخاطبِ عام خسته کننده نباشد و از طرفی امکان استفاده بیشتر برای مخاطبِ خاص فراهم شود.
3- آیاتِ منتخب در این نوشتار با سیر موضوعی به صورت ذیل، ارائه شده است:
وجود حجّت حیّ در هر زمان، حجّت حیّ غائب، وظیفه ما در دوران غیبت، ویژگی های او، پایان یافتن دوران غیبت و تحقق دوران ظهور، مباحث مربوط به بعد از ظهور، رجعت و نهایتاً مباحث مهدویت از منظر قران از نگاهی دیگر تحت عنوان آیات تبیینی.
نکته دیگر این که در هر بخش برای رعایت اختصار، به ذکر دو یا سه آیه به عنوان نمونه اکتفاء شده است.
4- برای قسمت هایی که نیاز به مباحث تکمیلی داشت بخشی به عنوان ضمیمه در پایان کتاب قرار داده شده است تا در صورت نیاز به آن مراجعه شود.
4- هر گونه سؤال، پیشنهاد یا انتقاد خود را می توانید از طریق پست الکترونیک abazari14@gmail.com در میان بگذارید.
رمضان المبارک 1434
ص: 9
ص: 10
دوران غیبت، دوران یتیمی و دوران حیرت و سرگردانی است.(1) دورانی که خطر ارتداد و ربوده شدن دین و اعتقاد(2)، همه را تهدید می کند. چگونه میتوان از این آسیب ها رهائی یافت ؟
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «و اما در دوره دیگرِ غیبت (کبری) بیشتر کسانی که معتقد به حضرت قائم هستند از این امر (اعتقاد به ولایت و امامت حضرت) دست بر می دارند پس احدی (در دورانِ غیبت) ثابت قدم نمی ماند مگر کسی که یقینش قوی و شناختش(نسبت به ولایت وامامتِ حضرت قائم) صحیح باشد و نسبت به آن چه که ما حکم می کنیم ناراحتی نداشته باشد و تسلیم و فرمانبردار ما اهل بیت باشد.»(3)
به راستی چگونه می توان به چنین سرمایه ارزشمندی دست یافت وصاحب یقینی قوی و شناختی صحیح شد ؟
با بعثت پیامبر إسلام صلی الله علیه و آله و نزولِ وحی ، مجدداً راهی به سوی شناختِ وحیانیِ حقایق گشوده شد خداوند متعال می فرماید :
ص: 11
« همان گونه که در میان شما پیامبری از خودتان فرستادیم که آیات ما را بر شما می خواند و شما را [از پلیدی جهل و شرک] پاک می سازد و کتاب و فرزانگی و آنچه هرگز نمی توانستید بدانید، به شما می آموزد(1).»
موضوع آینده بشریت مسأله ای است که از دیر زمان ذهن بشر را به خود مشغول نموده است بویژه این که وضعیت فعلی جهان و ظلمِ فراگیر ، آینده را در هاله ای از إبهام فرو برده است و از سوی کارشناسان نظریه های متفاوت و نا امید کننده ای ارائه می شود اما قران کریم با قاطعیت هر چه تمام از آینده ای سرسبز و درخشان خبر می دهد که صلح و صفا جای ستیزه جوئی و عدالت جای ظلم و تباهی را می گیرد و از جامعه واحد جهانی گزارش می دهد که همه زیر لوای توحید و عبودیت خالصانه جمع خواهند شد و عدالتِ فراگیر و همه جانبه، عالم را حیات واقعی خواهد بخشید.
برای شناخت هر چه بهتر این حقیقت ، به بررسی آیاتی که ناظر به این موضوع می باشد می پردازیم اما قبل از آن لازم است مباحثی به عنوان مقدمه مطرح گردد :
قران معجزه جاویدان، نسخه شفاء، نقشه راهِ چگونه بودن وزیستن ، نامه بشارت و رحمت، روشنگر هر حقیقت با جامعیتی بی نظیر، حقی که باطل در آن راه ندارد و مورد اتفاق تمام فِرَق مسلمان است.(2)
کتابی است که هرگز نظیری به خود ندیده و نخواهد دید لذا چنین کتابی، بهترین و مطمئن ترین مرجع شناخت حجّت خداوند متعال محسوب می شود.
حضرت محمد؛ خاتم رسولان و دین اسلام آخرین و کاملترین دین می باشد لذا معجزه او هم بر همین اساس متفاوت و ابدی است و در طول قرون و اعصار تا روز قیامت دعوت به مبارز و همتا نموده که اصطلاحا آن را «تحدّی» میگویند.
ص: 12
دعوت به مبارزه با آوردن کتابی همانند قران یا ده سوره مثلِ آن یا سوره ای همانندِ آن و یا سخنی همسنگِ این کلام(1).
ولی بعد از گذشت هزار و اندی سال علی رغم تلاش های فروان هرگز کسی نتوانسته حتی جمله ای همانند قران بیاورد.(2)
موضوع اعجازِ قران، با اشاره به چند نکته مورد تاکید قرار داده می شود:
الف: تحدی قران فقط در مورد فصاحت و بلاغت نیست بلکه مطلق است و همه عرصه ها را در بر می گیرد و مخاطبِ آن تمام افراد بشر می باشند لذا مرحوم علامه طباطبائی می فرمایند:
«بنا بر این قرآن کریم هم معجزیست در بلاغت، برای بلیغ ترین بلغاء و هم آیتی است فصیح، برای فصیح ترین فصحاء و هم خارق العاده ایست برای حکماء در حکمتش، و هم سرشارترین گنجینه علمی است معجزه آسا، برای علماء و هم اجتماعی ترین قانونی است معجزه آسا، برای قانون، و سیاستی است بدیع، و بی سابقه برای سیاستمداران و حکومتی است معجزه، برای حکام، و خلاصه معجزه ایست برای همه عالمیان، در حقایقی که راهی برای کشف آن ندارند، مانند امور غیبی، و اختلاف در حکم، و علم و بیان.»(3)
ب: با این که قران در مورد علوم طبیعی و ماوراء طبیعی اظهار نظر نموده آن هم در زمانی که جهل شرق و غرب عالم را در بر گرفته بود، حال با گذشت هزار و اندی سال از نزول قران و با این پیشرفت شگفت انگیز علمیِ بشر هرگز ثابت نشده است که مطلبی از مطالب قران باطل یا لا اقل ناقص بوده است و این همان کلام حق تعالی است که فرمود: «هیچ گونه باطلی از پیش رو و از پشت سر در آن راه ندارد، (این قرآن) از طرف خداوند فرزانه و ستوده نازل شده است.»(4)
ص: 13
ج: تحقق دقیق و صددرصد پیشگوئی های قران و اخبار غیبیِ آن(1) از طرفی و دقیق بودن بیانات تاریخی و شرح سرگذشت اقوام و ملل گذشته(2)از طرف دیگر، خود شاهد صدقی است بر حقانیت و اعجاز قران.
د: قران در گسترده ترین سطح، بشر را دعوت به تفکر و تعقل و تحقیق و ژرف اندیشی نموده است -که شرح آن در تفسیر آیه بیست سوره لقمان خواهد آمد- اگر صاحب این کلام ذره ای در حقانیت خود و حق بودن کلامش شک داشت هرگز بشر را دعوت به چنین امری نمی نمود و اصلا ماهیت این اعجاز از سنخ علم و معرفت می باشد.
نکته جالب توجه این که هر چه بشر در مسیر علم و معرفت گام های بلند تری بر می دارد بر عظمت قران بیشتر و اقف می شود و اعجاز آن را بهتر درک می کند و علماء و دانشمندان بیش از دیگران از این سفره وحیانی بهره می برند(3).
ه: فرق بین معجزه و سایر امور خارق العاده مثل سحر و کهانت یا کارهایی که مرتاض ها و امثال آنان انجام می دهند این است که گر چه هر دو مستند به اسبابی هستند که برای عموم بشر و غیر متخصصین قابل لمس نیست ولی این تفاوت اساسی را دارد که در مورد قسم دوم دیگران هم می توانند با کسب آن تخصص، همانند آن را بیاورند مثلا با تحمل ریاضت های شدید همان کارهایی را که مرتاض ها انجام می دهند انجام دهند اما در مورد معجزه هرگز چنین امری امکان پذیر نسیت و احدی تا به حال نتوانسته و در آینده هم نخواهد توانست کاری را که انبیاء عظیم الشأن الهی به عنوان معجزه انجام دادند از جمله کتابی همانند قران را بیاورند.(4)
و: نکته یِ آخر این که خداوند متعال بر اساس رحمت واسعه خود هر از چند گاهی برای توجه دادن بشر به این حقیقت و اتمام حجّت بر آنان روزنه هایی از غیب را نشان می دهد تا شاید ایمان
ص: 14
مردم به این کتاب آسمانی بیشتر گردد ماجرای کربلائی کاظم(1) و دکتر هفت ساله یعنی جناب آقای محمد حسین طباطبائی(2) از این نمونه است(3).
قران مجید خود را این گونه خود را معرفی می کند:
«و قرآن را بر تو نازل کردیم که بیان هر امر و هدایت و رحمت و بشارت برای افرادی که [در قبال خدا] تسلیمند می باشد»(4)
«تبیان» مثل «بیان» و «تبیین» مصدر است و در این جا به معنای «مبیِّن» یعنی روشنگر می باشد
و به کاربردن مصدر به جای اسم فاعل در چنین مواردی بیانگر نهایت مبالغه و تاکید است مثلِ: «عَلیٌّ عَدلٌ» به جای تعبیر «عَلیٌّ عادِلٌ» یا این که در بیان شدت نیازمان به خداوند متعال، بگوییم «ما فقریم» به جای تعبیرِ «ما فقیریم».
در نتیجه تعبیرِ «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ» به معنای این است که قرآن در نهایت روشنگری برای هر چیزی است و به عبارت دیگر قرآن خورشید فروزانی است که جهل و تاریکی را می زداید و همه حقایق را روشن می سازد.
مرحوم علامه طباطبائی می فرماید:
«بر اساس روایاتی که در مورد ویژگی قرآن وارد شده است - که می فرماید: قرآن علم مربوط به گذشته و حال و هر آن چه که تا روز قیامت است را در بر دارد(5)- به نظر می رسد تبیان بودن
ص: 15
قرآن اعمّ از دلالت لفظی است و اشاراتِ قرآنی را نیز که فراتر از دلالت لفظی است در بر می گیرد.»(1)
مؤیّد این سخن بیان نورانی امام حسین است که می فرمایند:
«کتاب خداوند بر چهار چیز است عبارت و اشاره و لطائف و حقائق. اما عبارت برای عمومِ مردم و اشاره برای خواصّ و لطائف برای اولیاء و حقائق برای انبیاء می باشد.(2)
نتیجه این که بر اساس این آیه شریفه، قرآن از نظر کمّی و کیفی دارای جامعیتی بی نظیر است و هر آن چه که در راستای هدایت بشر و از خواسته های واقعی او باشد را در بر دارد از جمله مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی، قضائی، اعتقادی، اخلاقی، علمی و...
و یکی از جنبه های اعجازِ آن نیز همین نکته می باشد.
در آیه ای دیگر، تأکید بیشتری بر جامعیتِ قرآن شده است می فرماید:
«ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم»(3)
ص: 16
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هم می فرمایند: «آگاه باشید من در میان شما کتاب خداوند را به جای می گذارم که در آن نور و هدایت و بیان است و خداوند هیچ چیزی را در آن فرو گذار نکرده است»(1)
اما این جامعیت در پرتو ظاهر و باطن قران است لذا برای دست یافتن به شناختی عمیق و دقیق از طریق قران باید هر دو عرصه را مدّ نظر داشته باشیم بویژه این که بخش عظیمی از معارف مهدویت در بطنِ قران مطرح شده است.
«ظهر» یک اصطلاح است و مقصودِ از آن، معنایی است که از الفاظِ آیات به کمک علم تفسیر بیان می شود و مقصود از آن، معنای بدوی و ابتدائی که از آیات به ذهن می رسد نیست.
کما این که مراد از «بطن» معارفی است که صاحب این سخن در دل این آیات قرار داده است و از دید ما پنهان است. (2)
ص: 17
ص: 18
فریقین از رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمودند :
« ما مِن القرانِ آیةٌ إلاّ و لها ظَهرٌ و بَطنٌ (1)»
« هیچ آیه ای از قران نیست مگر این که ظاهری دارد و باطنی »
علم تفسیر ناظر به ظاهر و علم تأویل ناظر به باطنِ آیات می باشد اما چون این دو اصطلاح دارای معانی متعددی است لازم است توضیحی گذرا در مورد آن داشته باشیم.
ص: 19
تفسیرِ آیات قران، به معنای(1)«پرده برداشتن از مقصود و مدلول آیات قران است که با بهره گیری از چندین علم(2) از جمله ادبیات عرب، فهمیده می شود.»
تأویل از ریشه أول و به معنای باز گرداندن است(3) و در اصطلاح به معانی متعددی آمده است:(4)
باز گرداندن معنای متشابه به معنایی معقول و مورد نظر خداوند، با استفاده از خود آیات، روایات و عقل را تأویل آیه می گویند .
این اصطلاح در آیه 7 سوره مبارکه آل عمران آمده است و مربوط به آیات متشابه می باشد در واقع این تأویل به معنای تفسیر صحیح و معنای درست آیات متشابه می باشد.
مثل آیه «یدُ اللهِ فوقَ أیدیهم» که معنای ظاهری «ید» مراد نیست بلکه «ید» کنایه از قدرت می باشد .
به بیان نورانی إمام محمد باقر علیه السلام « اگر این گونه بود که وقتی آیه ای در مورد قومی نازل می شد وقتی آن قوم از دنیا می رفتند آیه هم ( به خاطر منتفی شدن موضوعش) می مرد در
ص: 20
این صورت چیزی از قران باقی نمی ماند ولی قران تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است در جریان و حرکت است و در هر زمان مصداقی برای خود دارد»(1)
به تعبیر دیگر آیات قران تنزیلی دارد و تأویلی، مصداقی که آیه به خاطر آن نازل شده است را «تنزیلِ» آیه وبه تعبیر دیگر شأن نزول، و سایر مصادیقِ آیه تا روز قیامت که از نظر حقیقت همانند شأن نزول است را «تأویل» آن می گویند.(2)
مثل آیه 5 قصص که تنزیل آن قوم حضرت موسی علیه السلام و تأویل آن سایر مظلومان و مستضعفانی هستند که در طول تاریخ بر ظالمان پیروز شده اند و مصداق کامل آن ظهور إمام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.
وقتی قران از آینده خبر می دهد تحقق خارجیِ آن را تأویل آیه می گویند ذیل بسیاری از آیات مهدویت این تعبیر به چشم می خورد مثل آیه آخر سوره ملک که امام باقر می فرماید: «به خدا قسم تاویل آن نیامده است و قطعاً خواهد آمد»
این آیه در سال 260ه با غائب شدن امام زمان تاویل شد یعنی این پیشگوئی واقع گردید.
إمام صادق علیه السلام ذیل آیه 33 توبه می فرماید: «به خدا قسم هنوز تأویل آن نیامده است»(3)
ص: 21
یعنی آن چه که در این آیه نورانی نوید آن داده شده است هنوز به وقوع نپیوسته است و با ظهور امام زمان علیه السلام تاویل خواهد شد و به وقوع خواهد پیوست.
تعبیرِ «تأویلِ آن نیامده است» در این جا به معنای این است که این پیشگوئی هنوز واقع نشده است.
نکته: گاهی این پیشگوئی در مرحله ظهر و تفسیر آیه است مثل آیه 33 توبه و 55 نور و گاهی در مرحله بطن و تأویلِ آیه است در این صورت دو إصطلاحِ تأویل در مورد یک آیه به کار می رود مثل آیه آخر سوره ملک که پیشگوئی و هشدار نسبت به غیبت إمام زمان عجل الله تعالی فرجه در بطن و تأویل آیه آمده است در عین حال تحقق این مسأله در سال 260 هجری را تأویل آیه می گویند.
از ویژگی های بسیار مهم قران مجید این است که علاوه بر معانی که از ظاهر الفاظ به کمک علم تفسیر فهمیده می شود ، دارای معانی دیگری می باشد که ورای ظاهر الفاظ است و از دید ما پنهان است لذا از آن به بطن قران تعبیر می شود طبق این معنا همه آیات قران دارای بطن بلکه دارای هفت بطن بلکه هفتاد بطن و .... می باشد(1) .مثل آیه 86 سوره هود و آیه آخر سوره ملک که تأویل آن إمام مهدی علیه السلام است.
نتیجه این که وقتی تعبیر تأویل در مورد آیات مهدویت به کار برده می شود باید توجه داشت که کدام یک از معانیِ آن مراد است؟
غیر از تعبیر اول، سه تعبیر دیگر در مورد آیات مهدویت به کار رفته است.
نکته: تفاوت تاویل به چهار معنایی که گذشت این است که مفسران با توجه به قواعد و ضوابطی که وجود دارد می توانند به تاویل آیات به سه معنای اول بپردازند ولی تاویل به
ص: 22
معنای چهارم منحصر به معصوم است و هر تاویلی که مستند به بیان معصوم نباشد ارزشی ندارد.(1)
جهت وفلسفه وجود بطن و تاویل برای قران و راه دست یابی به آن در پاورقیِ مربوط به موضوعِ «ظهر و بطن» در همین بخش گذشت.
با توجه به آن چه که در آیه 44 سوره نحل مطرح شده است(2) قران نیاز به تبیین دارد و بعد از پیامبر إسلام صلی الله علیه و آله بر اساس ادلّه عقلی و نقلی که بزرگان ما در کُتُب کلامی
ص: 23
خود به طور مبسوط ارائه نموده اند از جمله حدیث متواتر غدیر و ثقلین، ائمه معصومین علیهم السلام عهدهدار این امرِ مهم هستند لذا اگر برای اثباتِ ارتباط آیه با مهدویت از روایات استفاده می شود به همین جهت است که تنها راه پی بردن به بطون قران، بیان معصوم علیه السلام می باشد و با بیان آنان پرده از بطون آیات برداشته می شود.
سرّ آن این است که طبق روایات متعدد، علم جامع و کامل به تفسیر و تأویل ، ظهر و بطن و ناسخ و منسوخِ قران فقط نزد إمام است.(1)
و این مهم در مورد برخی از آیات واقع شده است و در تفاسیرِ روائی در کنار روایات تفسیری روایات تأویلی هم ذکر شده است.
آیا اگر سراسر قران را گشتیم و نام إمام مهدی را نیافتیم می توانیم بگوییم پس مهدویت در قران مطرح نشده است؟
باید توجه داشت که قران در معرفی حقایق شیوه های گوناگونی دارد
از جمله شیوه های معرفی در قران عبارت است از :
الف : تصریح و بیان اسم
مثل: « و ما محمد الاّ رسول ...» « و اذکر فی الکتاب مریم ...»
ب: تلویح و بیان وصف
مثل: معرفی پیامبر اسلام در ابتدای سوره إسراء و معرفی إمام علی در آیه 55 سوره مائده .
پاسخ:
ص: 24
اولاً: در قران مجید کلیاتِ مهدویت ذکر شده است وطبق آن چه که ذکر شد، بیان جزئیات به عهده حضرت رسول صلی الله علیه و آله و پس از ایشان طبق بیانی که گذشت، به عهده ائمه علیهم السلام می باشد.
شخصی همین سؤال را (در سطحی وسیع تر یعنی علت عدم تصریح به نام اهل بیت علیهم السلام در قران) از إمام صادق علیه السلام پرسید حضرت فرمودند:
(خلاصه روایت) بر رسول خدا حکم نماز نازل شد اما در قران به این مطلب که چه نمازی سه رکعتی یا چهار رکعتی است تصریح نشد و این رسول الله بود که نماز را تفسیر کرد و همین طور زکات...و حج... در مورد امامت و ولایت هم همین طور است در قران فرمود: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم » اما مصادیق و جزئیاتِ آن در بیان حضرت رسول آمده است مثل حدیث غدیر، ثقلین، منزلت، سفینه و...(1) .
ثانیاً: همین نحوه از بیان یعنی ذکر وصف برای پی بردن به حقیقت کفایت می کرد و به بیان دیگر این شیوه از بیان، نقصی ندارد و اتمام حجّت صورت گرفته است.
ثالثاًً: اگر کسی در برابر کلام حق خاضع نباشد اگر هر دو هم باشد باز به حال او سودی ندارد.
ص: 25
نام و وصف رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در کُتُب آسمانی بود اما اهل کتاب با تحقق وعده الهی کفر ورزیدند(1)
فرعون وفرعونیان با دیدن معجزات متعدد یقین داشتند که موسی و هارون بر حقّند اما «از روی ستم و سرکشی آن ها را انکار کردند در حالی که دل هایشان بدان یقین داشت پس بنگر که عاقبت تبهکاران چگونه بود»(2)
رابعاً: برای حفظ قرآن از تحریف
قرآن می فرماید :« به یقین ما خود، این قرآن را نازل کرده ایم و مسلما خود نیز حافظ آنیم»(3) طبق این آیه وآیات دیگر، قرآن از هر گونه تحریف لفظی مصون و محفوظ است اما این امر بدین گونه نیست که فقط از طریق اعجاز صورت گیرد، بلکه در بیانِ معارف شیوه هایی به کار گرفته شده است که تا حد امکان، زمینه تحریف را از میان می برد از جمله عدم ذکر نام اهل بیت علیهم السلام در قرآن ، مرقد مطهر حضرت علی علیه السلام تا حدود یک قرن به خاطر دشمنان بد طینتی که داشت پنهان بود «احقاداً بدریة وحنینیة وخیبریه» حال اگر اسم حضرت در قرآن بود بنی امیه و امثال آنها اصل قرآن را نابود می کردند در این صورت برای حفظ قران نیاز به إعجاز جهت نابودی آنان بود و در جای خود ثابت شده است که إعجاز خلاف اصل است و فقط برای ضرورت از آن استفاده می شود زیرا تکلیف مردم سنگین تر می شود(4).
و مهدویت از همان ابتدا دشمنان بد طینتی داشت که در مبارزه با آن به انواع شگردها متوسل می شدند إمام صادق علیه السلام می فرماید:
ص: 26
«خلفای بنی امیه و بنی عباس وقتی فهمیدند زوال و نابودی آنان به دست مهدی امّت است بسیاری از ما أهل بیت را شهید نمودند به طمع این که مهدی را کشته باشند.»(1)
از طرفی وجود نام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز در قرآن ممکن بود دستاویز افراد سودجو و فرصت طلب و مدعیان مهدویت قرار بگیرد و ادعا کنند آن «مهدی» که در قرآن آمده من هستم؟و با ثابت شدن تزویر و دروغ آنان جایگاه قران متزلزل می شد اما ادعای وصف به ویژه وصفی مثل حاکمیت عدالت در سطح جهان برای کسی جز خودِ حضرت امکان پذیر نیست.
خامساً : برای امتحان
انسان به این عالم خاکی قدم نهاده است تا در عمل از روی اختیار، عبودیت خود را ثابت کند « ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است [می پذیرد] و یا کفران [می کند](2).» بنا نیست تمام جزئیات بیان شود به گونه ای که راه باطل به کلّی بسته و نا ممکن گردد چرا که در این صورت امتحان معنی پیدا نمی کند لذا قرآن می فرماید:
« همه را، هم آنان [دنیاجویان] و هم اینان [آخرت خواهان] را از عطای پروردگارت مدد می رسانیم و عطای پروردگارت [بر کسی] ممنوع نباشد»(3)
هم اهل حق در پیمودن راه حق و رشد و تعالی یاری می شوند و هم راه باطل باز است تا در وقت خودش به حساب اهل باطل رسیدگی شود «انّ ربَّک لبالمرصاد» (4)
الف : به ترتیب چینش سُوَر قران
یعنی برای بررسی آیات مهدویت از سوره حمد شروع می کنیم
ص: 27
ب: به ترتیب نزول سُوَر قران
ج : موضوعی
شیوه علمی بررسی آیاتِ مهدویت، همین شیوه موضوعی است یعنی ابتدا آیاتی که ناظر به وجود حجّتِ خداوند در هر زمان می باشد اثبات می گردد سپس آیات ناظر به غیبت و بعد سایر موضوعات، با یک سیر منطقی.
د: تفسیری- تاویلی
یعنی ابتدا آیات تفسیری مهدویت مطرح سپس سایر آیات ذکر می شود.
انتخاب هر یک از این شیوه ها بستگی به هدف و نوعِ مخاطب دارد.
الف: تفسیری
آیاتی که ظهر و تفسیر آن مهدویت است
ب: تأویلی
آیاتی که بطنِ آن مربوط به مهدویت است
ج: تطبیقی
آیاتی که مهدویت یکی از مصادیقِ معنی و مفهوم کلّی آن آیه باشد
نکته: ممکن است این معنی و مفهوم کلی در ظهر و تفسیر آیه باشد یا در بطن و تأویلِ آن»
د: تبیینی
آیاتی که موضوع آن ارتباطی با مهدویت ندارد اما برای تبیین مباحث مهدویت و پاسخگوئی به سؤالات و شبهات مهدویت، کار برد بی نظیری دارد.»
رابطه بین قران و إمام(1)
قبل از آن که در قران به جستجوی آیه یا آیاتی پیرامون حضرت بپردازیم خوب است بیندیشم و ببینیم چه رابطه ای بین این دو وجود دارد؟
- قران کتاب صامت است و إمام کتابِ ناطقِ خداوند
ص: 28
یعنی هر دو جلوه یک حقیقتند به عبارت دیگر إمام تجسم قران است إمام علی علیه السلام می فرماید:
« قران کتاب صامت خداوند است و من کتاب ناطق إلهی هستم»(1)
در روایتی که بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند پیامبر إسلام صلی الله علیه و اله فرموده اند:
هیچ آیه ای نازل نشد که در آن « یا ایها الذین آمنوا » است مگر این که «علی» رأس آن و امیر آن است(2) .
- جدائی ناپذیری قران و إمام
طبق حدیث ثقلین قران و إمام تا روز قیامت هرگز از هم جدا نخواهند شد و تمسک به هر دو ضامن نجات از گمراهی است به عبارت دیگر این دو هر کدام به تنهایی حجّت مستقل نیستند بلکه با هم حجّت قرار داده شده اند.
امیر المؤمنین می فرمایند: «خداوند تبارک وتعالی ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده است نه ما از قرآن جدا می شویم و نه قرآن از ما جدا می شود.»(3)
ص: 29
یکی از آثار و برکات مهمِ درک رابطه بین امام و قران این است که هر گز کار امام را با آن چه که خودمان از قران ودین می دانیم نمی سنجیم بلکه حقیقت قران را در وجود امام جستجو می کنیم و امام را معیار تشخیص حق و باطل قرار می دهیم و از خوارج زمانِ حضرت بودن، خود را بیمه کرده ایم.(1)
نتیجه
جان کلام این که برای دست یافتن به فهمی صحیح و عمیق از قران لازم است به نکاتی که بیان شد و همچنین قواعد فهم درستِ قران توجّه داشت تا دچار مشکل نشویم دغدغه فهم صحیح متون دینی به ویژه قرآن، سابقه بسیار طولانی دارد و پیوسته معصومین علیهم السلام و علمای دین توصیه هایی در این زمینه داشته اند.
بحث تفسیر به رأی و مذمتِ آن بر همین اساس است. تفسیر به رأی یعنی فهم و برداشت نادرست از قرآن و عدم توجه به قواعد فهمِ قرآن ، که روایات زیادی در نهی و مذمتِ آن ، وارد شده است(2).
بعد از بیان نکاتی به عنوان مقدمه به نمونه هایی از آیات با سیر موضوعی اشاره خواهیم نمود.
خلاصه:
قران به جهت ویژگی های منحصر به فردِ خود از جمله جامعیت و «تبیاناً لکل شئ» بودن بهترین مرجع شناخت حجّت خداوند محسوب می شود
این جامعیت در پرتو ظهر و بطن بوده و علم تفسیر ناظر به ظهر و علم تاویل ناظر به بطن می باشد.
بسیاری از معارف مهدویت بر اساس حکمت الهی در بطون و لایه های درونی آیات قرارگرفته کما این که بخشی از آن در مرحله ظهر و تفسیر آیه واقع شده است.
ص: 30
قران اصول و کلّیات را بیان نموده و بر اساس آیه 44 نحل، تبیین آیات بر عهده معصومین علیهم السلام می باشد لذا اصلِ موضوع مهدویت در قران مطرح شده است و برای اطلاع از جزئیاتِ آن، باید به آنان رجوع نماییم
یکی از علت های اساسی عدم تصریح به نام حضرت همان ویژگی فوق الذکرِ قران می باشد
برخی از معارف مهدویت در ظهر آیات و برخی دیگر در بطن آیات می باشد
در حقیقت قران و امام دو جلوه از یک حقیقتند یکی حجّت صامت و دیگری حجّت ناطق.
ص: 31
ص: 32
« تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»(1)
در آن [شب] فرشتگان و روح [جبرئیل] به اذن پروردگارشان برای [تقدیر] هر امری نازل شوند.
یکی از شگفتی های آفرینشِ حق تعالی، قرار دادن شب قدر از همان ابتدای خلقتِ جهانِ ارضی و نزول امرِ سال به محضرِ حجّت وولیّ خود –که هرگز زمین از وجودش خالی نبوده و نخواهد بود- می باشد.(2)
سرّ این حقیقت، همان مسأله وساطت در فیض است یعنی خداوند حکیم برای إرائه میزان و مقدار فیضی که مقرر شده محضر واسطه فیض إفاضه شود زمانی را به عنوان «شب قدر» قرار داده تا علاوه بر تفصیل و تقدیر امور در این شب،(3) إنسان بتواند با إحیاء و راز و نیاز نقشی در مقدار فیضِ خود و افزایش آن داشته باشد.(4)
ص: 33
در این شب تفسیر امور سال به محضر حجّت زمان نازل می شود و برنامه یک سالِ مربوط به عالم از طرف خداوند متعال به محضر او ارائه می شود.(1)
موضوع «لزوم وجود حجّت در هر زمان» را طی چهار مرحله پیگیری می نماییم:
انکار این حقیقت و این عقیده که با رحلت رسول مکرّم اسلام شب قدر هم رفت مصداق همان فتنه ای است که در قران مجید به شدّت امّت اسلامی را از آن بر حذر داشته است(2)به بیان نورانی إمام سجّاد علیه السلام فتنه ای که دامنگیر اهل خلاف شد همین بود که عدّه ای از آنان، شب قدر را انکار کردند و به سبب آن به دوران جاهلیت باز گشتند جهت آن هم این بود که اگر می گفتند شب قدر هست باید می پذیرفتند که خداوند در این شب امری دارد ( تنزّل الملائکة ...) و اگر این مسأله را اقرار می کردند طبعاً شبِ قدر صاحب می خواهد(لذا از اساس ، منکر شب قدر شدند(3)).
علاوه بر روایات متعددی که در تبیین این آیه شریفه وارد شده است و بر وجود شب قدر از ابتدای جهان ارضی تا روز قیامت تأکید می نماید و در تفاسیر اهل سنت نیز ذیل سوره قدر، روایاتی در این رابطه ذکر شده است،(4) فعل مضارع « تنزّلُ » نیز دلالت بر استمرار این حقیقت دارد.
ص: 34
اگر شب قدر هر سال وجود دارد نزول أمر الهی نیز طبق این آیه وآیات ابتدای سوره دخان وجود خواهد داشت.
به عبارت دیگر با اثبات موضوع یعنی «وجود شب قدر»، محمول یعنی «نزول امر سال» نیز بر اساس این آیه ثابت خواهد بود.
و اگر کسی بگوید لازم نیست این فرشتگان بر کسی نازل شوند بلکه فرود می آیند و بر می گردند پاسخ این است که به بیان إمام معصوم علیه السلام آیا نزول چیزی بر هیچ چیز معنا دارد(1) ؟؟ ! !
یعنی اگر بر کسی نازل نشوند در این صورت تعبیر «تنزّل» صحیح نیست بلکه تعابیری مثل «تردّد» و امثال آن گفته می شد همان گونه که ابتدای این سوره نیز که سخن از نزول قران به میان آمده است آیا معقول است کسی بگوید قران در این شب نازل شد ولی لازم نیست بر کسی نازل شده باشد ؟؟!
نزول، « منزّل علیه » و میهمان ، میزبان می خواهد.
از طرفی همه پذیرفته اند که در زمان حضرتِ رسول صلی الله علیه جبرئیل و فرشتگان بر إیشان نازل می شدند.
دقت در آیه دوم سوره نحل نیز مطلب را واضح تر می نماید(2).
آیا هر کسی می تواند میزبان این میهمانان الهی باشد؟
آیا خوبان عالَم، علمای ربانی و امثال آنان می توانند این مسؤلیت را بر عهده داشته باشند؟
ص: 35
ممکن است در پاسخ گفته شود بله جواب، مثبت است زیرا در قران آمده است که:
«به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامّت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند»(1)
اما با کمی دقت وتامل در سوره قدر در می یابیم آن چه که در این جا مطرح است با آن چه که در آیه 30 فصلت آمده است بسیار متفاوت است زیرا:
اولاً این جا سخن از نزول جبرئیل یا موجودی با عظمت تر از جبرئیل است وبه اتفاق نظر علمای فریقین هر کسی نمی تواند محل نزول فرشته عظیم الشأنی همانند او باشد به جهت این که سعه وجودی او بسیار قوی تر و بالاتر از سعه وجودی ماست لذا فقط کسی مثل رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله و کسانی که در رتبه و منزلت او باشند چنین ظرفیت و توانی را دارند
و ثانیاً این «تنزّل» برای صرف ملاقات یا برای یک امر جزئی نیست بلکه برای تمامی امور و مسائل مربوط به عالَم است «...مِن کلِّ أمر»
لذا باید تناسبی بین میهمان و میزبان باشد و این میزبان از طرف حق تعالی در این عالم، مسؤلیتی از طرف حق تعالی داشته باشد و به اصطلاح خلیفه الله باشد و چنین امری و چنین مسؤلیتی جز از معصوم از احدی ساخته نیست.
در نتیجه لازم است در هر زمان یک انسان معصوم به عنوان ولیّ الله و خلیفه الله وجود داشته باد تا علاوه بر انجام سایر شؤون وظایف الهی که دارد به عنوان صاحب شب قدر عهده دار این مسؤلیت نیز باشد.
اهمیّت و جایگاه ایمان به حجّت حیِّ الهی
در ارزش و جایگاه این عقیده همین بس که امام جواد می فرماید :
« فضیلت کسی که ایمان به « إنّا أنزلنا » و تفسیر آن دارد بر کسی که چنین إیمانی ندارد همانند برتری انسان بر بهائم است(2)»
ص: 36
یعنی کسی که شب قدر و صاحب آن را نشناسد در واقع إمام زمان خود را و«حجّت حیّ» را نشناخته است و کسی که إمام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است مرگ عصاره حیات است کسی که مرگش جاهلی باشد یعنی حیاتش جاهلی بوده و بهره ای از اسلام و انسانیت ندارد.
آن چه را امام در این روایت بیان می نماید همان حقیقتی است که شیعه و سنی از نبی مکرم اسلام نقل نموده اند که فرمودند:
«کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»(1)
جایگاه و مسؤلیت امام زمان
ص: 37
عظمتِ إمام زمان علیه السلام آنگاه روشن تر می شود که در تعبیر « مِن کلِّ أمر » دقت کنیم به بیان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله بعد از این تعبیر آیا چیزی باقی می ماند که تحت آن قرار نگیرد ؟(1)
فرشتگان در شب قدر برای ارائه برنامه همه امور خدمت حضرت می رسند پس همه امور مادی و معنوی به اذن الله به دست مبارک او می باشد و واسطه فیض الهی است.
به عبارت دیگر ولایت کلّی عالَم به اذن الله بر عهده امام زمان می باشد این حقیقت آنگاه برایمان روشن تر می شود وپی به عظمت امام می بریم که بدانیم آصف بن برخیا که در کمتر از یک ثانیه فقط با یک اراده «عرش عظیم بلقیس» را از فاصله صدها کیلومتر حاضر نمود(2) فقط یک حرف از اسم اعظم را خداوند متعال به او داده بود لذا قران می فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب» در حالی که چهارده معصوم هفتاد و دو حرف از هفتادو سه حرف اسم اعظم را دارا هستند لذا تعبیر قران در مورد آن ها «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب (3)» است.(4)
بیان نورانی امام علی در مورد حجّت حیّ در هر زمان
ص: 38
إمام علی علیه السلام می فرمایند:
«شب قدر در هر سال هست و امر سال در این شب نازل می شود و برای این امر پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله والیانی وجود دارد.
ابن عباس پرسید این ها چه کسانی هستند ؟
فرمودند : من و یازده نفر از صلب من(1) .»
نتیجه:
هر سال شب قدر دارد شب قدر هر سال امرِ سال نازل می شود هم اکنون این امر بر چه کسی نازل می شود ؟؟ و صاحب شب قدر کیست ؟؟
بر اساس آن چه که در مقدمه گذشت قران اصول و کلّیات را بیان می نماید آن چه که از این آیه شریفه استفاده می شود لزوم وجود «حجّت حیّ» است اما تبیینِ آن بر عهده روایات می باشد در تفسیر نور الثقلین بیش از یک صد روایت در مورد این موضوع ذیل این سوره، بیان شده است گرچه با دقت نظر در خودِ آیه، می توان نکات بسیار مهمی را در مورد جایگاه و شؤون امام استفاده نمود.
آیات ابتدای سوره مبارکه دخان نیز همین حقیقت را بیان می نماید(2)و روایات متعددی ذیل آن از ناحیه معصومین علیهم السلام رسیده است از جمله این که راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد چگونه بفهمم که هر سال شب قدر وجود دارد؟ حضرت فرمودند: هر شب ماه مبارک
ص: 39
رمضان شبی صد مرتبه سوره دخان را بخوان در شب بیست و سوم خواهی دید آن چه را باید ببینی(1).
ص: 40
ج: هادی مردم این زمان کیست؟
نکته: واژه «هادی» و«یهدون» در اصطلاح قرآن معنای لغویش مراد نیست بلکه مراد شخصی است که به فرمان و امر الهی هدایت می کند و به اصطلاح جزء «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(1) است و چنین کسانی به بیان مرحوم علامه در تفسیر المیزان، دارای مقام عصمت می باشند و لحظه ای در ضلالت وگمراهی نبوده و پیوسته با غیب مرتبط بوده اند.(2)
مؤید این سخن، مفرد بودن «هادٍ» است اگر مراد معنای لغوی آن بود و طبعاً شامل علماء و سایر هدایت کنندگان می شد لازم بود تعبیرِ «هادون» یا «هُداه» آورده شود.
ص: 41
اگر هیچ روایتی ذیل آیه هفتم رعد نداشتیم دلالت آیه بر لزوم وجود حجّت خداوند در هر زمان با بیانی که گذشت کافی بود اما خوشبختانه روایاتی در این رابطه وجود دارد که هم شیعه و غیر شیعه هر دو نقل نموده اند.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله (در رابطه با آیه 7 رعد) دست خودشان را به سینه مبارکشان نهاده و فرمودند: من منذر هستم واشاره به شانه مولی علی علیه السلام نموده و فرمودند: تو هادی هستی، به واسطه تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت می شوند(1) . (در مورد قید «بعدی» دقت شود).
حموینی در فرائد السمطین از ابو هریره نقل می کند که « انّ المراد بالهادی علیّ کرم الله وجهه»(2)
نکته: اهل سنت در هنگام یاد کردن صحابه می گویند: «رضی الله عنه» اما بعد از نام مبارک حضرت علی علیه السلام می گویند: «کرَّم الله وجهه» وقتی علت این تفاوت را سؤال می کنیم، می گویند چون حضرت علی علیه السلام لحظه ای بت نپرستید، بر خلاف صحابه!
یعنی بر پاکی حضرت علی از شرک و بت پرستی گواهی می دهند که طبعاً لیاقت ایشان را برای امامت، و عدم لیاقت کسانی که به گواهی خودشان زمانی بت پرست بوده اند نتیجه می دهد.
نتیجه سخن این که طبق این آیه شریفه در هر زمان لازم است یک « هادی » وجود داشته باشد که با ویژگی عصمت ، تداوم بخش راه رسول گرامی إسلام باشد.(3)
ص: 42
نکته آخر این که موضوع «حجّت حیّ از منظر قران» یک مساله جدّی وبسیار حائز اهمیّت است که لازم است به عنوان یک موضوع مستقل مورد تحقیق جدی محققان ارجمند قرار گیرد از جمله اشارات قرآن در این رابطه می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف: با پایان یافتن ساخت کعبه معظمه، ابراهیم خلیل الرحمن از طرف حق تعالی ماموریت یافت تا همه را به آمدن به این سرزمین دعوت نماید.
می فرماید: «و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند.»(1)
تعبیرِ «به سوی تو بیایند = یَأْتُوکَ» قابل دقّت است نفرمود: «ندا بده تا مردم به سوی کعبه بیایند = یأتوا الکعبه»
اگر بر تمام انسان هایی که استطاعت رفتن به مکه را دارند لبیک گفتن به این ندا واجب است پس لازم است کسی همانند ابراهیم خلیل به عنوان حجت و ولیّ خداوند وجود داشته باشد تا تعبیر «یَأْتُوکَ» صادق باشد و اگر در برخی از زمان ها در اثر قدر نشناسی مردم حجت خداوند غائب بوده است مثل زمان ما، خود مردم مقصرند و از طرف دیگر غائب بودن حجت خداوند منافاتی با بودن او در مکه و ایام حج ندارد همان گونه که بر اساس روایات متعدد امام زمان هر سال ایام حج در مکه حضور دارند.(2)
روایاتی که ذیل آیه شریفه 196سوره بقره آمده است همین امر را تاکید می نماید.(3)
ب: در ابتدای سوره ابراهیم می فرماید:
«[این] کتابی است که آن را به سوی تو فروفرستادیم تا تو مردم را به خواست و فرمان پروردگارشان از تاریکیها [ی گمراهی] به روشنایی [هدایت] بیرون آری، به راه آن توانای بی همتا و ستوده»(4)
ص: 43
اگر قران کافی بود و نیازی به حجّت حیّ نبود تعبیر «لِتُخْرِج» -که به معنای این است که تا تو مردم را از تاریکی به نور رهنمون شوی- جایی نداشت.
ج: در آیه 164 سوره نساء می فرماید: « و اگر آنان هنگامی که بر خود ستم کردند نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می خواست هر آینه خدای را توبه پذیر و مهربان می یافتند»(1)
تعبیر «جاؤُک» تمام مطلب را بیان نموده است اگر خداوند متعال می فرماید: «ادْعُوا اللَّه»(2) شیوه و نحوه دعا کردن را هم در این آیه و آیات دیگر بیان نموده است. سنت خداوند بر این است که انسان با مراجعه به حجّت حیّ و در خواست از او برای طلب آمرزش، غفران خود را شامل بنده اش بفرماید و اگر در این زمان امام زمان ما غائب است غیبت هرگز مانع از توسل به ایشان نمی باشد.
خلاصه:
آیات متعددی ناظر به حجّت حیّ است از جمله آیه 4 قدر و 7 رعد
در شب قدرِ هر سال امر سال نازل می شود در زمان حیات نبی مکرم اسلام جبرئیل و فرشتگان از طرف خداوند این امر را محضر ایشان ابلاغ می نمودند هم اکنون نیز لازم است کسی در حد ولیاقت این امر به عنوان صاحب شب قدر وجود داشته باشد.
قران می فرماید برای هر قومی «هادی» وجود دارد با توجه به معنای خاص این اصطلاح در قران هادی امّت در این زمان کیست؟
ص: 44
ص: 45
« قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ»(1)
بگو: «بیندیشید، اگر آبتان( در زمین) فرو رود، آن گاه چه کسی برای شما آب روان ( نمایان = قابل دسترس) می آورد؟»
یکی از درد های بزرگ ما غفلت از نعمت های الهی است خداوند در این آیه شریفه می فرماید آیا به این مسأله فکر کرده اید که اگر همه چیز باشد ولی آب نباشد چه اتفاقی می افتد ؟
ظهر و تفسیر آیه در رابطه با نعمت حیاتی آب می باشد(2)
ص: 46
اما تأویل و بطن آیه بر اساس روایات متعدد(1)، در مورد مسأله ای بسیار حیاتی تر و مهم تر از آب است و آن مسأله إمام و اضطرار به حجّت است.
إمام محمد باقر علیه السلام می فرماید :
« معنای آیه این است که بگو بیندیشید اگر امامتان غائب شد به گونه ای که ندانید او کجاست پس چه کسی إمامی ظاهری برایتان خواهد آورد که اخبار آسمانها و زمین و حلال و حرام خداوند را برای شما بیان کند(2) ؟»
إمام رضا علیه السلام نیز می فرماید :
مقصود از «ماؤکم» ، «أئمّه» علیهم السلام می باشند که آنها ابواب الله هستند «فمن یأتیکم بماء معین» یعنی چه کسی علم إمام را برای شما خواهد آورد(3) ؟
با تأمل در بطن آیه به این نتیجه می رسیم که هشدار وقوع غیبت ، از همان ابتدا داده شد که اگر مردم قدر «أئمّه» علیهم السلام را ندانند به بلای غیبتِ إمام دچار خواهند شد.
ص: 47
گرچه امّت اسلام به هشدارهای قران توجه ننمودند وقدر اهل بیت را ندانستند و طبق سنت الهی(1) به بلای عظیم غیبتِ امام دچار شدند اما در عین حال همین آیه شریفه برای امروزِ ما پیام ها و نکات مهمی در بر دارد.
نکات :
1- باعث و علتِ غائب شدن إمام خود مردم هستند زیرا اگر خداوند بدون این که مردم نقشی داشته باشند حجّت خود را غائب نماید این سؤال و اندیشیدن در مورد این مسأله که اگر امامتان غائب شد چه خواهید کرد معنا ندارد.(2)
قدر نشناسی مردم سبب غیبت شد و تا حقیقتاً قدر شناس حجّت خداوند نشویم از ظهور خبری نخواهد بود(3) از این جا رسالت خطیر و عظیم خواص مشخص می شود که با تمام توان باید نسبت به توجه دادن مردم به جایگاه و ویژگی های امام و حقوقی که امام بر مردم دارد بکوشند و از خسارت عظیم غیبت امام بگویند و بنویسند.
ممکن است کسی بگوید دیگران قدر نشناسی کردند و سبب غیبت او شدند تقصیر ما چیست؟ پاسخ این است که:
اولاً: خداوند متعال در هر زمان بندگان خود را امتحان می نماید و میزان ولایت و محبتِ آنان را می سنجد به عنوان مثال پایبندی ما به ارزش های دینی، اطاعت و پیروی ما از بزرگان دین یعنی فقهای جامع الشرائط، پرداخت خمس و زکات و...
یکی از حکمت های فریضه خمس همین موضوع است قطعاً امام زمان علیه السلام هیج نیازی به خمس ما ندارد اما چرا این حق قرار داده شده است؟ اگر من از مال خود برای حضرت که
ص: 48
یک تکلّیفی است از ناحیه خداوند نگذرم می توانم ادعای محبت داشته باشم؟! و یا از جان خود برای ایشان بگذرم؟!
و ثانیاً: اگر کسی از این آزمون ها سر بلند بیرون بیاید و جزء منتظران واقعی باشد اجر و پاداش عظیمی خواهد داشت از جمله بودن با اهل بیت علیهم السلام در آخرت.(1)
2- معنای این سؤال که اگر امامتان غائب شد چه خواهید کرد این است که با غائب شدن إمام ، ما دچار خسران و ضرر جبران ناپذیری خواهیم شد گرچه إمامِ غائب همانند خورشید پنهان دارای آثار و برکات زیادی برای ما و همه هستی است اما در عین حال بخش زیادی از فوائد إمام مترتب بر عدم غیبتِ إمام است که با غیبتش از آن محروم خواهیم شد.
اگر این خسارت عظیم را درک می کردیم به اضطرار می رسیدیم و خواستار رفع این بلا می شدیم در این صورت قطعاً دعا به اجابت می رسید چرا که «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء».
3- نقش بی بدیل إمام و ضرورت حضورِ او در جامعه به عنوان محورِ همه امور، علاوه بر ضرورت وجودِ امام، مسأله ای است که با تدبّر در این آیه شریفه و روایات متعدد در ذیل این آیه شریفه، به آن پی می بریم.
همان گونه که در روایتی که از إمام باقر علیه السلام ذیل آیه ذکر شد حضرت فرمودند: « پس چه کسی أخبار آسمان ها و زمین و حلال و حرام خداوند را برای شما خواهد آورد ؟؟! !»
ص: 49
چه کسی می تواند ادّعا کند عالِم به غیب و شهود است و بگوید «قبل از این که مرا از دست بدهید (هر چه می خواهید) از من بپرسید»(1)
چه کسی می تواند ادّعا کند مرتبط با مبدأ غیب است و به عالَم غیب آشنا تر است تا عالم شهود(2) و کیست که بتواند بگوید: «اگر پرده (غیب) کنار رود چیزی بر یقین من افزوده نخواهد شد»(3)
خو گرفتن به دوران غیبتِ امام و عادی شدنِ آن، از مصیبت هایی است که دچار آن شده ایم نشانه آن هم این است که هر کدام از ما سر گرم و مشغول کار خود هستیم و چه بسا روزها و هفته ها می گذرد و کمتر به یاد امامِ خود و تکلیف و رسالتی که در این رابطه داریم می افتیم.
4- یکی از القاب زیبای ائمه به طور عام ولقب إمام زمان عجل الله تعالی فرجه به طور خاص «ماء معین» است که از همین آیه شریفه گرفته شده است و تشبیه إمام به آب، بیانگر نکات ظریف و عمیقی است.(4)
جمله امام زمان به مرحوم حاج محمد علی فشندی حقیقتاً تکان دهنده است وی می گوید: «دیدم سید بزرگواری وارد مسجد جمکران می شود با خود گفتم در این هوای گرم تشنه است ظرف آبی به او تعارف کردم( این ویژگی منتظران راستین است که هیچگاه بی تفاوت نیستند و پیوسته دنبال کار خیر و خدمت به دیگران آن هم با توجه به امام عصر و درخواست دعا برای حضرتش هستند) گرفتند و نوشیدند و ظرف را برگرداندند در این حال گفتم شما دعا کنید و فرج امام زمان علیه السلام را از خداوند بخواهید تا فرج ایشان نزدیک گردد فرمودند:
«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد» این سخن را فرمود تا نگاه کردم دیگر کسی را ندیدم.(5)
به راستی ما چقدر به یاد حضرت هستیم؟! و آن گاه که به یاد اوییم آیا خود را برای او می خواهیم یا حتی او را هم برای خود و راحتیمان و حل مشکل خودمان می خواهیم!!!؟؟؟
ص: 50
« ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ (2) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ(1)»
« این کتاب که در آن هیچ شکی نیست، راهنمای پرهیزگاران است کسانی که به غیب ایمان می آورند »
ایمان به غیب از مهمترین ویژگی پرهیزکاران است کسانی که عقلشان در چشمشان نیست که فقط هر چه را با چشم سر ببینند بپذیرند و غیر آن را انکار کنند که اگر این چنین باشد فرقی بین انسان و حیوان باقی نمی ماند(2) غیب مطلق خداوند متعال است او را با چشم سر نمی توان دید نه در دنیا نه در آخرت نه خواص نه عوام مهمترین ویژگی متقین این است که با تمام وجود آفریدگار هستی و آنچه را که او از آن خبر داده است را باور دارند پس در مرحله ظهر و تفسیرِ آیه، غیب به معنای «الله» تبارک و تعالی است کما این که در آیه 162 سوره نساء به آن تصریح شده است
اما در مرحله بطن و تاویلِ آیه بر اساس روایات غیب مصادیق متعددی دارد مثل عرش، لوح، قلم، کرسی، بهشت، جهنم و... از جمله مصادیقِ آن، ایمان به حجّت غائب است إمام صادق علیه السلام می فرمایند:
« متقین ایمان به غیب می آورند یعنی ایمان به حجّت غائب می آورند(3) »
یعنی مثل کسانی نیستند که می گویند اگر إمام از جانب خداوند وجود دارد پس کجاست ؟چرا او را نمی بینیم؟ متقین با دلائل عقلی ، قرانی و روائی به یقین رسیده اند که خداوند هرگز هستی را بدون حجّت نمی گذارد و همان گونه که بسیاری از انبیاء عظیم الشأن إلهی و أوصیائشان بر اساس
ص: 51
حکمت إلهی مدّتی از قوم خود غائب می شدند هم اکنون نیز حجّت خداوند غائب است و روزی ظهور خواهد نمود .
در روایت دیگری حضرت می فرمایند :
« ایمان به غیب ، یعنی إقرار به قیام قائم که حق است»(1)
دو چیز سبب می شود در مورد ظهور إمام زمان عجّل الله تعالی فرجه شک و تردید ایجاد شود:
1– طولانی شدن غیبت
2 – شبهه افکنی دشمنان
متقین به خداوند و وعده های او ایمان دارند و چون مژده و نوید ظهور حضرت را خود خداوند داده است آنها هرگز دچار شک و تردید نمی شوند و هم چنان چشم به راه مقدم نورانی حضرتش باقی می مانند(2).
خلاصه:
از جمله آیات ناظر به غیبت حجّت خداوند آیه 30 ملک و3 بقره است
تفسیر آیه 30 ملک نعمت حیاتی آب است که اگر همه چیز باشد ولی خداوند آب را ما بگیرد در واقع حیات را گرفته است اما تاویل آیه غیبت حجّت خداوند است
ص: 52
غیبت او سبب محرومیت ما از بسیاری از خیرات و برکات می گردد
ویژگی پرهیزکاران این است که ایمان به حجّت غائب دارند
ص: 53
ص: 54
« أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»(1)
آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و زمان ( انتظار) بر آنان به درازا کشید، و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟
وقتی باران بر زمین خاکی می بارد زمین با آغوش باز قطره باران را می پذیرد این حالت را خشوع می گویند
اما همین قطره وقتی به سنگ و امثال آن برخورد می کند کمانه می کند و ذره ذره می شود این حالت را قساوت می گویند روح و روان ما در برابر فرامین و دستورات إلهی ممکن است یکی از این دو حالت را داشته باشد خداوند در ابتدا می فرماید:
آیا وقت آن فرا نرسیده است که دلهای شما برای یاد خداوند و آن چه که از جانب او نازل شده است نرم و فروتن شود ؟ و آیا وقت آن نرسیده که همانند اهل کتاب نباشید که دچار قساوت قلب شدند؟.
ص: 55
إمام صادق علیه اسلام می فرماید :
« این آیه در مورد مردم زمان غیبت نازل شده است و « أمد » یعنی زمان غیبت(1) »
اهل کتاب چگونه بودند که قران هشدار می دهد شما عبرت بگیرید و همانند آنان نباشید!!
آنان حدّ اقل دو بار در آزمون إنتظارِ، مردود شدند :
الف : زمانی که حضرت موسی علیه السلام به آنها گفت من به میعاد الهی می روم برادرم هارون در میان شما است از او پیروی کنید تا من بر گردم اما همین که بعد از سی روز نیامد دنبال سامری رفتند و گوساله پرست شدند.
آیا نمی بایست نسبت به وعده خداوند و پیامبرش اطمینان می داشتند و هم چنان منتظر می ماندند و این را می فهمیدند که در این تأخیر حکمتی نهفته است و موظّفند که منتظر بمانند!
«موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدّت جدایی من از شما به طول انجامید، یا می خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!»(2)
ب : مژده و نوید ظهور خاتم الانبیاء به اهل کتاب داده شده بود و این که آنها وظیفه دارند با ظهورش به او ایمان آورند اما همین که زمان انتظار طولانی شد نا امید شدند و به جای خشوع و اطمینان به وعده الهی دچار قساوت قلب شدند و دنبال هوا و هوس و دنیا طلبی رفتند و موعود خود را به کلی فراموش کردند(3).
خداوند سبحان در این آیه شریفه از ما می خواهد از آنها عبرت بگیریم و با طولانی شدن زمان غیبت هرگز دچار قساوت قلب نشویم بلکه در برابر حکم خداوند که در قران و بیانات نورانی اهل بیت منعکس است مطیع و فرمانبردار باشیم هرگز سست نشده و به وعده او ایمان داشته و هم چنان با قلب و گفتار و کردار، منتظر و چشم به راه ظهور إمام زمانمان باشیم.
إمام علی علیه السلام می فرماید :
ص: 56
« برای قائم ما غیبتی است که زمان آن طولانی است...آگاه باشید کسی که در این دوران بر دینش ثابت قدم بماند و به خاطر طولانی شدن غیبتِ إمامش دچار قساوت قلب نشود پس او در روز قیامت با من خواهد بود(1)»
یعنی کسی که در دوران غیبت إمام زمانش که بسیاری از مردم با فراموش کردن إمام خود و وظیفه ای که در برابر او دارند دنبال مد و مد گرائی و چشم هم چشمی می روند و هر کسی سعی می کند در مسابقه رفاه و تجمل از دیگران عقب نماند در چنین دورانی اگر کسی قلبش هم چنان پذیرای دستورات الهی باشد و تمام سعیش این باشد که در زندگیش راهی را که إمام زمانش می پسندد دنبال کند و سلمان گونه زندگی کند که ویژگی او این بود که:
«خواسته مولایش علی را بر خواسته خودش مقدم می داشت»(2) که البته بسیار سخت و دشوار ولی شدنی است جائزه و مدالی که به او خواهند داد ، بودن با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در بهشت برین است حال انسان عاقل باید بیندیشد که آیا در عالم هستی جائزه و درجه ای بالاتر از این وجود دارد که انسان در زندگی ابدی خود همنشین اهل بیت علیهم السلام شود؟(3)
ص: 57
نکته :
تعبیر « فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ» به چه معناست ؟ در بسیاری از ترجمه ها این گونه ترجمه شده است که «زمان بر آنها طولانی شد» یا «دوران طولانی بر آنها گذشت» اما با تأمل در این آیه و سایر آیات مرتبط با آن مثل آیه 86 طه و تعبیر «طال علی» که در مواردی مثل عمر هم به کار رفته است متوجه می شویم این تعبیر به معنای «طولانی آمدن» می باشد برای روشن تر شدن بحث، ابتدا این تعبیر را در مورد عمر و أجل بررسی می کنیم إمام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید :
«وَ لَا یَطُولَنَّ عَلَیْکُمْ فِیهَا الْأَمَدُ»(1)یعنی مبادا زمان عمرتان بر شما طولانی بیاید یعنی مبادا تصوّر کنید دارای عمر طولانی خواهید بود و آخرت را فراموش کنید! در خطبه 22 هم نظیر این تعبیر آمده است(2) طبیعی است که معنای این جمله این نیست که مبادا عمر شما طولانی شود!
در مورد آیه مورد بحث هم، همین معنا مورد نظر است یعنی شما مثل اهل کتاب نباشید که زمان بر آنها طولانی آمد یعنی تصوّر کردند تا زمان تحقق وعده إلهی خیلی فاصله هست و منتظر بازگشت حجّت خداوند نشدند هر کس به کار خود مشغول شد ! و این از آسیب های مهم دوران إنتظار است یعنی خارج شدن از حالت إنتظار و غفلت از زمینه سازی برای آمدن موعودِ إلهی «إنَّهم یَرَونهُ بَعیداً و نَراهُ قَریباً» لذا فرمود : «فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاء»(3)
نتیجه:
در این آیه شریفه وظائف منتظران در زیبا ترین شکل بیان شده است می فرماید: شما (ای منتظران خاتم الاوصیاء(براساس روایتی که از امام صادق علیه السلام گذشت)) همانند اهل کتاب که دچار قساوت قلب شدند نباشید بلکه «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»باشید
ص: 58
حالت خشوع قلب را در خود حفظ نمایید و همچنان در این دوران به یاد خداوند باشید و قلبتان پذیرای احکام و دستورات الهی باشد با حفظ حالت انتظار.
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامّت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید!
در این آیه شریفه چند توصیه اساسی مطرح شده است:
1- «اصْبِرُوا» صبر به معنای استقامّت در راهِ رسیدن به هدف و استفاده از همه توان و انرژی خود و نا امید نشدن در هنگام مواجه شدن با مشکلات و شکست هاست در روایات جایگاه «صبر» نسبت به «ایمان» همانند جایگاه «سر» نسبت به «بدن» ذکر شده است طبعا در مسیر رسیدن به اهداف بلندی که خالق و آفریدگارمان برایمان در نظر گرفته است گاهی سختی انجام آن چه که ما را به آن اهداف می رساند یا وسوسه های نفسانی و شیطانی یا بروز مشکلات و مصائبی که پیش می آید انسان را از طی مسیر باز دارد این جا عنصر صبر است که می تواند او را از این گردنه ها عبور دهد و به قلّه های بلند ورفیع انسانی برساند.
2- «صابِروا» مصابره به معنای همبستگی و ایستادگی امّت در برابر فشارها و تهدیدات دشمن و کوتاه نیامدن و پافشاری بر اصول و ارزش هاست به عبارت دیگر مصابره همان صبر اجتماعی است.
3-«رابِطوا» این واژه از ریشه «ربط = بستن» می باشد و معنای آن مراقبت و مرزبانی است(2) قران پیوسته خطر نفوذ دشمن را هشدار می دهد و می فرماید: کافران آرزو دارند شما از سلاح ها
ص: 59
و کالا های خود غافل شوید و به یکباره به شما هجوم آورند(1) لذا پاسداری از مرزها و مراقب نفوذ دشمن بودن توصیه دیگری است که در این آیه مورد تاکید قرار گرفته است.
اما روایات نکته ظریف تری را از آیه گوشزد می نمایند و آن دفاع از اهل بیت علیهم السلام است(2) که در حقیقت دفاع از رسول الله صلی الله علیه و آله و دفاع از دین است
در چند روایت می فرماید: مراد آیه این است که «رابطوا امامکم»(3)
و در تعبیر دیگر آمده است «رابطوا الائمه»(4) یعنی از امام خود دفاع کنید.
و در تعبیر سومی می فرماید: از بودن با امام حفاظت کنید(5) یعنی مراقب باشید ولایت و امامت را شما نگیرند.
اما روایتی را که مرحوم نعمانی در کتاب خود در دو جا آورده جالب توجه است امام باقر علیه السلام می فرماید: از امام موردِ انتظارِ خود دفاع کنید(6)
ص: 60
یعنی از وظائف مهم منتظران این است که نسبت به انتظار و ظهور بی تفاوت نباشند و در برابر نقشه های شوم مهدی ستیزان در انکار، تخریب و تحریف این اندیشه ناب، مراقبت و مرزبانی از مهدویت را به فراموشی نسپارند و هر کسی در حد توان خود دفاع از آن را وظیفه خود بداند.(1)
خلاصه:
اگر قران «تِبیاناً لِکلِّ شَئ» است قطعاً وظیفه ما را در دوران غیبت بیان نموده است
از جمله آیات ناظر به وظائف منتظران آیه 16 حدید و 200 آل عمران می باشد.
در دوران غیبت باید مراقب دل خود باشیم تا بر روی یاد خدا بسته نشود و پیوسته پذیرای دستورات قران و عترت باشد.
محافظت از اعتقاد به ولایت و بودن با اهل بیت علیهم السلام بویژه دفاع از امام منتَظَر از دیگر وطائف مهم ماست.
ص: 61
ص: 62
بقیّة الله(1)
«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ» (2)
آنچه از جانب خدا برایتان باقی می ماند، برای شما بهتر است اگر به راستی ایمان آورده اید و من نگهبان شما نیستم.
در شب معراج حق تعالی به حبیبش فرمود ای احمد! عبادت ده جزء است نه جزء آن در طلب حلال است(3) این همان توصیه ای است که حضرت شعیب علیه السلام به بیان این آیه خطاب به قومش بیان می کند که « مال حلال برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید.»
اما بطن آیه در مورد آخرین حجّت از سلسله حُجَج الهی « بقیّة الله الاعظم » روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداه می باشد در روایات متعددی از فریقین از إمام مهدی ،« بقیّة الله » تعبیر شده است
إمام محمّد باقر علیه السلام می فرماید :
« اولین سخنی که إمام مهدی علیه السلام هنگام ظهور بیان می کند "بقیّت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین" است سپس می فرماید " أنا بقیّة الله و حجّته و خلیفته علیکم" »(4)
ص: 63
و وقتی راوی از إمام صادق علیه السلام در مورد نحوه سلام کردن به حضرت سؤال می کند حضرت می فرمایند: این گونه سلام کنید «السلام علیک یا بقیّة الله فی أرضه»(1)سپس همین آیه شریفه را تلاوت کردند.
در کتاب نور الابصار شبلنجی از علمای اهل سنت آمده است که:
وقتی حضرت مهدی علیه السلام خروج کند بر کعبه تکیه می دهد و سیصد و سیزده نفر از یارانش گرد او جمع می شوند. پس اولین سخنی که بر زبان ایشان جاری می شود این آیه است «بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین» پس می فرماید : « انا بقیة الله و خلیفته و حجّته علیکم» منم بقیة الله و خلیفه و حجّت خدا بر شما(2).
نکته :
مهم ترین پیام آیه شریفه این است که خیر و صلاح شما در روی آوردن و توجه نمودن به إمام مهدی آخرین حجّت الهی است حضرت به ما نیازی ندارد این ما هستیم که به حجّت الهی
ص: 64
نیازمندیم و خیر و سعادت ، رشد و تعالی ما در گرو توجه به اوست کما این که خود حضرت در توقیعی بر این معنا تاکید می فرمایند.(1)
دل به شرق یا غرب نبندیم کسی که این معنا را به خوبی فهمید إمام راحل رضوان الله تعالی علیه بود که با تمام توان به میدان آمد تا زمینه ظهور حضرت را فراهم نماید ایشان انگیزه خود را از انقلاب اسلامی ، زمینه سازی قیام و انقلاب جهانی إمام مهدی علیه السلام بیان می کنند و وظیفه ما این است که این راه را با جدیتِ هر چه بیشتر با اطاعت و پیروی از ولیّ فقیه و رهبر فرزانه انقلاب ادامه دهیم زیرا زمینه سازی ظهور بعهده خود امّت است .
به امید این که هر چه زودتر به این باور برسیم که « بقیة الله خیر لنا » لذا قران این امر را مقید می کند به «إن کنتم مؤمنین»
ص: 65
« أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»(1)
ص: 66
آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟
موضوعِ سخن در این آیه شریفه «انسان» است.
معرفت نفس و انسان شناسی از مهم ترین و ضروری ترین موضوعاتی است که لازم است هر انسانی تمام توجه خود را نسبت به آن بکار گیرد.
آیا روی این موضوع فکر کرده ایم که انسان موجودی است که خداوند متعال آن چه که در آسمان ها و زمین است را مسخّر و رام او نموده است؟ و تمام نعمت های پیدا و پنهان خود را بر سر او فرو ریخته است!
حال سؤال این است چنین انسانی برای چه هدفی خلق شده است؟!
برای خوب خوردن و خوب پوشیدن و خوب لذت بردن!
اگر تمام دنیا برای انسان خلق شده است پس قطعاً او برای امری فراتر از آن آفریده شده است تامل در این موضوع ما را به این نتیجه می رساند که نه تنها برای دنیا آفریده نشده برای صرف بهشت رفتن هم به این عالم نیامده است بلکه برای تقرّب الی الله و سیر به سوی او قدم در این وادی گذاشته است.
لذا خداوندی که میلیاردها موجود آفریده است نوبت به انسان که رسید تعبیر «احسن الخالقین» به کار برده است یعنی استعداد بالقوه ای که خالق حکیم در وجود انسان قرار داده است به گونه ای است که در صورت شکوفا شدن می تواند به بالاترین درجات و مراتب برسد وقطعاً درجه و رتبه و ارزش و مقام جز با رفع موانع و تقرّب به خداوند با چیز دیگری به دست نمی آید.
اگر ما برای قرب الی الله به این عالم آمده ایم راهی پر پیچ و خم و پر از خطر و موانع در پیش داریم که طی این مسیر جز با وجود یک راهنمائی که خود در اوج و قلّه یِ آن قرار دارد امکان پذیر نیست
ص: 67
این همان مطلبی است که در بیان نورانی آقا موسی بن جعفر علیه السلام بیان شده است که مراداز «نعمت ظاهره» امام ظاهر و مراد از «نعمت باطنه» امام غائب است(1)
راوی سؤال می کند آیا در بین ائمه علیهم السلام کسی هست که غائب می شود؟ حضرت می فرمایند: بلی شخص او غائب می شود ولی یاد او از دل های مومنین غائب نخواهد شد او دوازدهمین (امام) از ماست....
در روایت دیگری امام باقر علیه السلام می فرمایند: نعمت ظاهره نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و مراد از نعمت باطنه ولایت ما اهل بیت می باشد(2).
نکات:
1-از تامل در آیه شریفه و روایات رسیده در ذیل آن به دست می آید که فلسفه وجودی و رسالت اصلی امام معصوم، رساندن انسان های لایق به مقام عظیم قرب الی الله است نه این که
ص: 68
صرفاً امام را وسیله ای برای رسیدن به خواسته های مادّی خود قرار دهیم و فقط در هنگام مواجه شدن با مشکلات و نیازهای مادّی به او متوسل شویم!
وقتی راوی از امام صادق علیه السلام سؤال نمود «متی الفرج» فرج کی محقق می شود؟ حضرت از این سؤال ناراحت شدند زیرا دریافتند که مقصود او این است کی حضرت مهدی می آید تا راحت شویم؟! لذا فرمودند: «آیا تو هم از کسانی هستی که دنیا را می خواهند!؟ کسی که این امر را بشناسد فرج او حاصل شده است به جهت انتظارش!»(1)
یعنی همین الان در عینِ غیبت امام می توان از فیوضات و هدایت های باطنی امام بهره مند شد به شرطی که خود را و امام را و هدفِ آمدنمان به دنیا و نقش امام را به خوبی بشناسیم.
امام حسین علیه السلام فرمودند: خداوند عز و جل بندگان خود را نیافرید مگر برای این که او را بشناسند که اگر او را شناختند به بندگی او روی می آورند و با چنین عبودیتی از هر چیز و هر کس بی نیازکی شوند و به مقام غنا می رسند شخصی سؤال کرد «ما معرفه الله» این شناخت خداوند که می فرمایید به خاطر آن اصلا به این عالم آمده ایم چیست؟(چگونه می توان به آن رسید؟) حضرت در پاسخ وی فرمودند: «شناخت خداوند شناخت همان حجّتی است که بر مردم اطاعت و پیروی از او واجب است.»(2)
این جمله به این معناست که رسیدن به آن هدف، جز در پرتو هدایت و یاری چنین امامی امکان پذیر نمی باشد این همان نکته ظریفی است که مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیه 124 سوره
ص: 69
بقره و آیه 73 سوره انبیاء وهمچنین در کتاب شیعه در اسلام به طور مبسوط به بحث پرداخته است.
با شناخت این حقیقت، نوع بهره و استفاده ما از امام متفاوت خواهد بود دیگر نمی نشینیم فقط به آینده نگاه کنیم امام کی می آید؟ بلکه هم اکنون از آثار و برکات وجودی حضرت همانند خورشید پشت ابر بهره خواهیم برد و با ظهور حضرت «نور علی نور» خواهد شد در حالی که اگر این معرفت نباشد معلوم نیست با ظهور حضرت چه وضعیتی خواهیم داشت! لذا رسول خدا فرمودند: «خوشا به حال کسانی که در زمان ظهور باشند به شرطی که در دوران غیبت، مطیع و فرمانبردار حضرت باشند و در امورات خود به ایشان اقتدا نمایند.»(1)
و در بیان نورانی امام صادق آمده است «کسی که معرفت نسبت به این امر داشته باشد قطعاً فرج او حاصل شده است به جهت انتظارش»(2)
آیا تا به حال برای شناخت خداوند متعال و عبودیت و بندگی بهترِ او و برای نجات از وسوسه های نفسانی و شیطانی، به امام زمان متوسل شده ایم؟! و از او کمک خواسته ایم؟
2- یکی از اسرار مهمِ ضرورت وجود امام و خالی نبودن زمین از حجّت همین است که اگر انسان برای چنین هدف والایی به این عالم آمده است براساس برهان لطف باید هادی و رساننده او به این هدف نیز پیوسته باشد چرا که طیّ این مسیر به گونه ای نیست که صرفاً با «ارائه طریق» انجام گیرد بلکه «ایصال الی المطلوب» لازم است. و آنان که در چنین اصلی مشکل دارند و از غدیر فاصله گرفتند در واقع از انسانیت فاصله گرفتند و انسان را نشناختند.
ص: 70
« أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُون»
یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر می شوید.
در این آیه شریفه در سومین سؤال از مشرکین جهت توجه دادن آن ها به توحید می پرسد (بت ها بهترند؟) یا کسی که خواسته درمانده ومضطر را اجابت می کند و بلا و گرفتاری ها را بر طرف می سازد!؟
اما در حقیقت ریشه همه گرفتاری های انسان غفلت از مسیری است که خالق او برای رسیدن به اهداف بلند انسانی تعیین نموده است و آن اطاعت و پیروی از ولیّ و حجّتی است که از سوی حق قرار داده شده است اعراض از غدیر و خانه نشین نمودن اهل بیت علیهم السلام در حقیقت خروج از مسیر و افتادن در انواع گرفتاری ها و مشکلاتِ مادّی و معنوی است و در حقیقت سرگردان شدن در وادی «تیه» است
لذا براساس روایات مراد از «مضطر» امام زمان علیه السلام و مراد از «السوء» غیبت ایشان بیان شده است از جمله امام صادق علیه السلام می فرماید: «این آیه در مورد قائم از آل محمد علیهم السلام نازل شده است او به خدا قسم مضطر است هنگامی که در مقام(حضرت ابراهیم) دو رکعت نماز می خواند و دعا می کند و خداوند گرفتاری را بر طرف می نماید(1).
ص: 71
در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام می فرماید: «گویا حضرت قائم را می نگرم که به حجر(الاسود) تکیه داده است به خدا قسم او همان مضطری است که در قران می فرماید«امن یجیب..» واولین کسی که با او بیعت می نماید جبرئیل است(1).
اما این که چرا ما نسبت به غیبت حضرت بی تفاوت هستیم و حالت «اضطرار» به ما دست نمی دهد تا دعا کنیم و این گرفتاری برطرف شود علت آن این است که از ضررهای غیبت آگاه نیستیم وخود را و ولیّ خدا را نشناخته ایم و الا ویژگی «جلب منفعت و دفع ضرر» ما را به اضطرار می رساند و قطعاً دعایمان برای ظهور به اجابت می رسید لذا به دست آوردن این معرفت امری لازم و ضروری است.
تعبیر علامه خبیر مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در عنوان روایات بابِ معرفت این است « باب وجوب معرفة الامام »(2).
ایشان در این باب 40 حدیث و مرحوم کلّینی در کافی 14 حدیث ذکر نموده اند دقت و تامل در این روایات بسیار حائز اهمیّت است.
خلاصه:
امام زمان علیه السلام آخرین ذخیره و حجّت حیّ الهی است بر اساس آیه 86 هود خیر و سعادت ما در گروه اطاعت و پیروی از ایشان است ولقب «بقیه الله»از همین آیه گرفته شده است.
همه عالم برای انسان خلق شده و او برای هدفی والاتر از عالم و رسیدن به آن هدف در گرو شناخت نعمت بزرگ الهی یعنی امام زمان علیه السلام وتبعیت از ایشان است.
مضطر حقیقی امام زمان علیه السلام است که دعای مورداجابت حق تعالی قرار می گیرد.
ص: 72
ص: 73
« یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون(32)هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون(33)»(1)
آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (32) اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند که شرک ورزان ناخشنود باشند .
آیه اول اشاره به تلاش مستمر دشمن در ضربه زدن به دین دارد اما نکته مهم آن این است که نسبت به جنگ روانی و به اصطلاح جنگ نرم دشمن هشدار می دهد یعنی گرچه یکی از روش های دشمن جنگ نظامی بوده اما خطر جنگ نرم بسیار بیش از جنگ نظامی است زیرا سلاح آن شایعه، شبهه افکنی و دامن زدن به اختلافات داخلی است و اثر آن غبار آلود شدن و مشتبه شدن حق و باطل است؛ فضای فتنه بوجود می آید؛ توان و انرژی جبهه حق به جای آن که متوجه دشمن اصلی شود صرف کوبیدن همدیگر می شود دوست و دشمن را اشتباه می گیرند و به جان هم افتند درگیری داخلی و برادر کشی به راه می افتد این جا نتیجه هر چه باشد به نفع دشمن تمام می شود و عمده ضربه ای که در طول تاریخ متحمل شده ایم از همین طریق بوده است.
یکی از نمونه های آن کاری است که معاویه در مبارزه با امام حسن مجتبی علیه السلام انجام داد وقتی دید از راه نظامی کاری از پیش نمی برد به جنگ نرم روی آورد و با شایعه افکنی و دروغ پردازی مثل پیوستن «سعد بن عباده انصاری»(2)به معاویه یا صلح امام با معاویه(3)کاری کرد که خودِ یارانِ حضرت به خیمه اش حمله بردند خیمه را غارت کردند و امام را مجروح نمودند نکته
ص: 74
مهم همین جاست که دشمن در این شیوه بدون هیچ هزینه و زحمتی می نشیند و به تماشای این صحنه ها می پردازد
این همان حقیقتی است که در ادبیات دینی ما تحت عنوان دجّال مطرح شده است دجّال از ریشه دَجَل به معنای دروغ، نیرنگ و تزویر می باشد و در اصطلاح به کسی یا کسانی گفته می شود که در برابر حق قد علم می کنند و تمام سعی و تلاش خود را در خاموش نمودن نور حق به کار می گیرند (یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم)و از طرف دیگر خود را حق جلوه می دهند پس ماهیت دجال را دو امر تشکیل می دهد:
1- تضعیف، تخریب و نهایتاً سعی در نابودی حق از طریق ایجاد شک و تردید، دروغ و افترا جنگ و مبارزه و...
2- با به تن نمودن لباس حق و استفاده از نمادهای حق، خود را حق جلوه می دهد.
آنچه را که برخی از اهل کتاب در مورد نبی مکرم اسلام انجام دادند (1)و کاری که معاویه در مورد امام علی علیه السلام انجام داد و آنچه که سینمای هالیود امروزه در باره حضرت مهدی در پیش گرفته نمونه ای از این حقیقت است امام مهدی را پادشاه وحشت و کسی که یاد و خاطره چنگیز و مغول را در اذهان زنده می کند و کاری جز ویرانگری و کشتار از او سر نمی زند معرفی می نماید و از طرف دیگر غرب و رئیس جمهور امریکا را مهربان تر از مادر نشان می دهد که برای نجات یک کودک جان خود را به خطر می اندازد!!!
امام علی علیه السلام می فرماید اگر باطل به طور خالص ارائه می شد هیچ نگرانی نبود چرا که هیچ عاقلی آن را اختیار نمی نمود واگر حق خالص ارائه می شد هیچ اختلافی باقی نمی ماند (یعنی همه حق را برمی گزیدند) اما مقداری از این و قدری از آن را برداشته و در هم می آمیزند
ص: 75
اینجاست که شیطان به سوی پیروان خود می شتابد و فقط کسانی که از طرف خداوند نیکی برایشان سبقت گرفته رهائی می یابند(1)
نتیجه این که پیوسته در برابر جریان حق، جریان باطل(=دجّال) وجود داشته اما براساس روایات، گسترده ترین برنامه انحرافی در آخرالزمان شکل می گیرد و موجبات گمراهی بسیاری را فراهم می آورد(2).
اما مساله امید بخش در آیه این است که در برابر اراده دشمن، خداوند متعال اراده نموده که نقشه های آنان را نقش بر آب کند «وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ» و تاریخ گواه خوبی بر این امر است تلاش و اراده نمرودیان و فرعونیان و امثال آنان در محو ونابودی حقّ و اراده الهی در برابر اراده آن ها نمونه ای از این حقیقت امید بخش است.
اما آیه دوم: آن چه که در این آیه ، محور بحث است و نقش بسیار مهمی در تفسیر آیه دارد واژه « لِیُظْهِرَهُ » است
واژه «ظَهَر علی» و «أظهَرَه علی» در قران به دو معنی آمده است :
الف : آگاهی و إطّلاع که در ثلاثی مجرد (ظَهَر علی) به معنای آگاه شدن(3) و در باب افعال (أظهره علی) به معنای آگاه ساختن می باشد(4) .
ب : غلبه و برتری(5) که مثل صورت فوق در ثلاثی مجرد به معنای غالب شدن و در باب افعال به معنای غلبه دادن می باشد .
ص: 76
در چنین مواقعی نیاز به قرینه معیِّنه است که مشخص شود کدام معنا مقصودِ صاحب سخن است ؟ همان گونه که در آیه 8 سوره توبه همه مفسّران معتقدند «یظهروا علیکم» به معنای غلبه و برتری است.
مشهور میان مفسران شیعه و اهل سنت این است که این آیه شریفه مژده ونوید حکومت واحد جهانی اسلام را در بر دارد و بر اساس روایات این حقیقت به دست حضرت مهدی علیه السلام اتفاق خواهد افتاد.
اما از نظر بررسی احتماًلات موجود در آیه، با توجه به مرجع ضمیر «لیظهره» و دو معنایی که برای این واژه وجود دارد، سه احتماًل قابل تصوّر است:
1 – ضمیر در « لیظهره » به رسول خدا بر می گردد و اظهار به معنای مطّلع ساختن است لذا معنای آیه این است « خداوند رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین ها آگاه سازد»
2- ضمیر به دین بر می گردد و اظهار به معنای غلبه و برتری دادن است اما برتری با حجّت و برهان و معنای آیه این است «خداوند رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا دین اسلام را بر همه دین ها برتری دهد» ( با حجّت و برهان قوی ) و این امر از همان ابتدای نزول آیات قران تحقق پیدا کرد یعنی اسلام از نظر برهان بر همه ادیان برتری دارد .
3- همان معنای فوق با این تفاوت که این غلبه و برتری غیر از برتری با حجّت است یعنی علاوه بر آن برتری ، خداوند متعال اراده نموده دین اسلام را دین واحد جهانی و حاکم بر همه ادیان قرار دهد یعنی مراد از غلبه دین حق بر همه دین ها «نشر و حاکمیت جهانی اسلام» است.
نقد این اقوال
قول اول : آیا آگاه ساختن پیامبر بر همه ادیان متفرّع بر ارسال اوست ؟ به عبارت دیگر آیا خداوند رسولش را فرستاد تا او را بر همه دین ها آگاه سازد ؟ « ارسل رسوله ..... لیظهره ...»
آیا مشرکان نسبت به علم و آگاهی پیامبر إسلام اکراه داشتند یا نسبت به نشر و حاکمیت إسلام؟« لیظهره...و لو کره المشرکون »
ص: 77
قول دوم : آیا اتمام نور(1) ، با غلبه إسلام از نظر منطق و استدلال مناسب تر است یا با نشر و حاکمیت آن ؟ و آیا مبارزه دشمن با إسلام به خاطر منطق و استدلال إسلام بود یا به خاطر نشر و حاکمیت حقیقت اسلام ؟
نمونه بارز آن نوع برخورد استکبار جهانی با کشورهای به ظاهر اسلامی و خود فروخته که نه تنها هیچ تلاشی برای نابودی آنان صورت نمی گیرد بلکه با تمام وجود در حفظ آنان می کوشند زیرا مجری اهداف شوم غربند با این که چه بسا بیشترین چاپ قران در آن جا صورت می گیرد
اما در مقابل از تمام شیوه ها برای نابودی جمهوری اسلامی ایران بهره می گیرد و شب و روز برای از بین بردن آن می کوشد چرا؟ آیا در اسلام و قران ما با آنان تفاوت وجود دارد؟ یا مساله اجرای حقیقت اسلام و تلاش برای بیداری امّت های اسلامی و تقویت روحیه ظلم ستیزی است!!؟
اضافه بر این که این آیات جزء آخرین آیاتی است که نازل شده و مشتمل بر مژده و نوید می باشد در حالی که غلبه و برتری إسلام از نظر منطق و إستدلال از همان ابتدای بعثت حاصل بود .
مرحوم علامه در مورد این دو آیه می فرماید : این دو آیه ، مؤمنین را نسبت به مبارزه با اهل کتاب تشویق می نماید و این امر را بر آن ها واجب می گرداند چرا که این دو آیه دلالت می کند بر این که خداوند اراده نموده این دین را در عالم بشری منتشر سازد پس باید در راه سعی و کوشش نمود (2).
علاوه بر این که روایات متعددی از فریقین بر این معنا تأکید می نماید که دین إسلام دین واحد جهانی خواهد شد .
قرطبی از علمای اهل سنت ذیل این آیه می گوید:
ص: 78
« سُدیّ (از راویان صدر اسلام) گفته است این حقیقت (غلبه اسلام بر سایر ادیان) با قیام حضرت مهدی به وقوع می پیوندد و کسی باقی نمی ماند مگر این که مسلمان می شود یا باید جزیه پرداخت (1)»
و محمد بن یوسف گنجی یکی دیگر از علمای اهل سنت در کتاب البیان فی اخبار مهدی صاحب الزمان از قول سعید بن جبیر در تفسیر آیه شریفه می گوید:
« هو المهدی من ولد فاطمه » او مهدی از فرزندان فاطمه است(2) (که اسلام را بر همه ادیان غالب می گرداند).
از ناحیه معصومین علیهم السلام روایات متعددی در مورد این آیه شریفه وارد شده است
إمام حسین علیه السلام می فرماید:
نهمین فرزند من کسی است که قیام به حق می کند و خداوند زمین را بعد از مردنش به دست او زنده می گرداند دین حق را به واسطه او بر همه دین ها غلبه می دهد هر چند مشرکان ناخشنود باشند(3)
.إمام صادق علیه السلام نیز می فرمایند :
به خدا قسم تأویل این آیه هنوز نیامده است و تأویل آن نخواهد آمد تا این که حضرت قائم قیام نماید(4)
ص: 79
چند نکته :
1- موعود موجود یا موعودی که در آینده به دنیا خواهد آمد
طبق این آیه شریفه و آیات و روایات متعدد دیگر به اتفاق فریقین، وعده تحقق عدالت جهانی به رهبری مردی از نسل رسول الله مشهور به مهدی امّت از طرف خداوند داده شده است اما آیا این موعود موجود است یا این که در آینده به دنیا خواهد آمد؟
این همان دو راهی بین ما و اهل سنت است ما معتقدیم هیچگاه زمین از حجّت الهی خالی نبوده است و نخواهد بود و مصداق حجّت حیّ در این زمان همان موعود امم حضرت مهدی است
اگر قران را به داوری و قضاوت بین ما و اهل سنت فرا بخوانیم قطعاً بر اساس آیاتی که در بخش «آیات ناظر به حجّت حیّ در هر زمان» گذشت با قاطعیت می توان «موعود موجود» را از منتظر قران اثبات نمود.
ص: 80
2- ولایت تداوم رسالت است و امام تمام شؤون نبی مکرّم إسلام _ به جز نبوت و دریافت وحی _ را عهده دار می باشد(1). و اگر این نویدِ قرآن توسط آخرین وصی حضرت واقع می شود مثل این است که خود نبی این حقیقت را عملی ساخته است.
3 - در سوره صف آیه نهم ، عین همین آیه تکرار شده و در سوره فتح آیه 28، همین آیه آمده ولی پایان آیه می فرماید: « و کفی باللّه شهیدا»
شاید سرّ آن این باشد که در سوره فتح اشاره به این نکته دارد که شاهدِ تحققِ این واقعیت و گواه و ضامن آن خود خداست که آن را اراده کرده و امضاء نموده. در نتیجه امری است قطعی و در سوره توبه و صفّ اشاره به این نکته دارد که چون چنین امری را خدا خواسته و امضاء نموده، پس قطعاً واقع می شود هر چند مشرکان از آن ناخشنود باشند یعنی هیچ قدرتی نمی تواند جلوی آن را بگیرد.
4- این آیه امید و اعتماد به نفس را برای منتظران در بر دارد چرا که می فرماید: در برابرِ اراده دشمن در خاموش نمودن نور اسلام، خداوند اراده کرده که این نور و این حقیقت علی رغم خواست و میل دشمن، روشن باقی خواهد ماند و سراسر عالم را خواهد گرفت و همان معنایی را به ذهن می آورد که در جای دیگر می فرماید:
« و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!»(2)
5- از آیاتِ متعدد دیگرِ قران به دست می آید(3) که مردم در جهانی شدن اسلام و نشر و حاکمیتِ آن نقش دارند و هر چه بیشتر تلاش کنند و عملا لیاقت و شایستگی و پایبندی خود را علی رغم همه فشارها و تهدیدات دشمن به اثبات برسانند، زودتر این حقیقت به وقوع خواهد پیوست «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم»(4)
ص: 81
6- موضوع حکومت واحد جهانی مساله ایست که ریشه در قران دارد همان گونه که با تامل در این آیه و ده ها آیه دیگر و روایات وارده ذیل آن که در تفاسیر فریقین آمده به خوبی مشهود است لذا لازم است خواص از تبیین و تجزیه و تحلیل آن غفلت نورزند.
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»(1)
و می خواهیم بر آنان که در زمین به استضعاف کشیده شده اند، منّت نهیم و آنان را پیشوا سازیم و آنان را وارث [زمین] گردانیم
واژه ها:
«نُرید» فعل مضارع از باب افعال به معنای «خواستن» است.
اراده در مورد حق تعالی به دو گونه است:
1- اراده تکوینی که به فعل تعلق می گیرد و تخلف ناپذیر است و قطعاً واقع خواهد شد.
« فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی درنگ موجود می شود»(2)
2- اراده تشریعی که به اختیار انسان تعلق می گیرد و انجام آن به خواست انسان بستگی دارد در سوره مائده در مورد تشریع وضوء و غسل می فرماید: « وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم» خداوند می خواهد شما را پاک و طاهر گرداند.
در آیه مورد بحث، اراده از نوع اول است و اشاره به همان سنت قطعی و مسلم الهی در نابودی مستکبران و پیروزی مستضعفان دارد و سنت های الهی از اموری هستند که تغییر ناپذیر است.« فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلا»(3)
«نَمُنّ» از فعل مَنَّ، یَمُنَّ، مِنّةً، در این جا به معنای «نُنْعِم نِعمةً عظیمةً» است(4) یعنی ما می خواهیم نعمت بزرگی را به آنها ببخشیم و به تعبیر راغب إصفهانی در مفردات «منّت» در این جا
ص: 82
منت عملی است یعنی بخشش نعمت عظیم. در قران این واژه در مورد نعمت هایی مثل: «اسلام و ایمان»(1) «وحی و نبوت»(2) «نجات از عذاب»(3) و اموری از این قبیل بکار رفته است.
«أُسْتُضعِفوا» فعل ماضی مجهول از باب استفعال و به معنای «جُعِلوا فی الضّعف» می باشد یعنی کسانی که در ضعف قرار داده شدند ومورد ظلم وآزار واذیت قرار گرفتند.
مقصود کسانی نیست که از نظر جسمی یا مالی یا فکری و اعتقادی ضعیف هستند نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به آقا امیر المومنین و حسنین علیهم السلام نگریستند و فرمودند: « شما بعد از من مورد ظلم وستم قرار می گیرید»(4) قطعاً اینان نه تنها ضعیف و ترسو نبودند بلکه در قلّه شهامّت و شجاعت بودند اما در برابر ظلم نا جوانمردانه مستکبران در اثر نداشتن یاور و خطر
ص: 83
عظیم دشمنان داخلی و خارجی سکوت نمودند وهمانند کسی که استخوان در گلو و خاری در چشم دارد سوختند وساختند تا حق بماند.(1)
به بیان تفسیر نمونه(2)«چقدر این آیه گویا و امیدبخش است؟ چرا که به صورت یک قانون کلی و در شکل فعل مضارع و مستمر بیان شده است، تا تصوّر نشود اختصاص به مستضعفان بنی اسرائیل و حکومت فرعونیان داشته، می گوید: ما می خواهیم چنین کنیم ...یعنی فرعون می خواست بنی اسرائیل را تار و مار کند و قدرت و شوکتشان را در هم بشکند، اما ما می خواستیم آنها قوی و پیروز شوند.
این بشارتی است در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر.
نمونه ای از تحقق این مشیت الهی، حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود و نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و یارانش بعد از ظهور اسلام بود.
نمونه" گسترده تر" آن ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین بوسیله" مهدی" (ارواحنا له الفداء) است.
این آیات از جمله آیاتی است که به روشنی بشارت ظهور چنین حکومتی را می دهد، لذا در روایات اسلامی می خوانیم که ائمه اهل بیت علیهم السلام در تفسیر این آیه اشاره به این ظهور بزرگ کرده اند.
در نهج البلاغه از إمام علی علیه السلام چنین آمده است:
ص: 84
" دنیا پس از چموشی و سرکشی- همچون شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و برای بچه اش نگه می دارد- به ما روی می آورد ... سپس آیه" وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ" را تلاوت فرمود"(1)
و در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار می خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود:
" این گروه آل محمد صلوات الله علیهم هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد می شود برمی انگیزد و به آنها عزت می دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار می کند" (2)
و در حدیثی از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام می خوانیم:
" سوگند به کسی که محمد صلی الله علیه و آله را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان از ما اهل البیت و پیروان آنها بمنزله موسی و پیروان او هستند، و دشمنان ما و پیروان آنها بمنزله فرعون و پیروان او می باشند"(3) (سرانجام ما پیروز می شویم و آنها نابود می شوند و حکومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود)»
حکمیه خاتون فرزند امام جواد علیه السلام وعمّه امام حسن عسگری علیه السلام که شاهد ولادت امام زمان _ عجل الله تعالی فرجه الشریف _ بوده است می گوید: وقتی حضرت به دنیا آمدند، روز هفتم ولادتشان در برابر پدر گرامی شان ایستاد واین آیه شریفه را تلاوت نمود« وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ ...»(4)
ص: 85
نتیجه: «یُرید» بیانگر قطعیت و حتمیت ظهور و«أن نَمُنَّ» عظمت و اهمیّت این نعمت را بیان می کند و« عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» برای مظلومانِ جهان امید بخش است و پیام استقامّت و ایستادگی را در بر دارد.
آن چه که مهم است این است که حضرت مهدی علیه السلام به فرمان الهی برای نجات و رهائی مظلومان از چنگال خونآشامان خواهد آمد او منجی و پناه محرومان است در این باره ذیل آیه 17 حدید توضیح بیشتر داده خواهد شد.
خلاصه:
باید پیوسته مراقب شیطنت های دشمن بویژه فتنه افروزی آنان بود.
در برابر اراده دشمن در نابودی حق، خداوند متعال اراده نموده است که دین حق را بر همه دین ها غلبه بخشد و دین اسلام به رهبری حضرت مهدی علیه السلام دین واحد جهانی گردد.
اراده قطعی خداوند بر این امر تعلق گرفته است که با نابودی مستکبران، مظلومان جهان را به رهبری امام زمان علیه السلام وارث آنان گرداند.
ص: 86
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (105)إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین(1) (106)
و به یقین ما، در زبور نوشتیم پس از ذکر، که زمین را بندگان نیکوکار من میراث برند . به راستی در این سخن برای خداپرستان پیام روشنی است .
«ل» و «قد» هر دو ، عامل تأکید می باشد
«کتبنا» یعنی نوشتیم ما ، اما به بیان راغب در مفردات هر گاه بخواهند از امری حتمی و قطعی خبر دهند از این واژه استفاده می شود(2)
«زبور» از ماده زَبرَ به معنای کتاب می باشد اگر الف و لام آن جنس باشد به معنای همه کُتُب آسمانی است و اگر الف و لام آن عهد باشد به معنای کتاب خاصی از میان کُتُب آسمانی است یعنی زبور حضرت داوود علیه السلام
«ذکر» در قران کریم به معانی متعددی آمده است و در این آیه به معنای «لوح محفوظ» یا به معنای «تورات» می باشد
از امام صادِق علیه السلام در مورد «زبور» و «ذکر» در این آیه سؤال شد فرمودند: مراد از ذکر آن چه نزد خدا است می باشد ( ام الکتاب و لوح محفوظ) و مراد از زبور کتابی است که بر حضرت داود علیه السلام نازل شد(3).
«الارض» اگر الف و لام آن جنس باشد به معنای همه کره زمین و اگر عهد باشد به معنای سر زمین خاصی از آن است
«یرثها» از ماده إرث به معنای انتقال مال میّت به ورثه است ولی در این جا به معنای کنائی آن یعنی تسلّط یافتن و قدرت و غلبه پیدا نمودن است .
ص: 87
نکته: وجود دو عامل تأکید در ابتدای آیه و همچنین واژه «کتبنا» که بیانگر قطعیّت و حتمیّت است و پیشگوئی این مسأله در کُتُب آسمانیِ قبل، بیانگر اهمیت موضوعی است که در این آیه شریفه پیشگوئی شده است.
اما آنچه که مهم است و محور بحث درآیه محسوب می شود واژه «الارض» است که سه دیدگاه در مورد آن وجود دارد :
1 – الف و لامِ «الارض» عهد است و مراد از آن سرزمین مکّه می باشد
طبق این بیان ،آیه شریفه فتح مکه را پیشگوئی نموده و به مسلمانانی که تحت ظلم و ستم کفار و مشرکین قریش قرار داشتند این مژده و نوید را داده که روزی همین مکه به دست بندگان صالح خداوند ، یعنی رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله و اصحابش ، فتح می شود که در سال هشتم هجرت این وعده الهی محقق شد
2 – الف و لام «الارض» عهد است اما مقصود از آن سرزمین بهشت و فردوس برین است در سوره مبارکه مؤمنون پس از ذکر ویژگی مؤمنین می فرماید : «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ(10) الَّذینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فیها خالِدُون(11)»
طبق این بیان ، آیه شریفه مربوط به عالم آخرت و بهشت است و بر این نکته تأکید می نماید که بهشت جای صالحان است .
3 – الف و لام «الارض» جنس است و اطلاقِ آن همه کره زمین را در بر می گیرد
و طبق این بیان ، آیه ناظر به آینده بشریّت و حکومت جهانی صالحان به رهبری «ابا صالح المهدی» عجّل الله تعالی فرجه خواهد بود که مژده آن در آیات و روایات داده شده است
گر چه هر سه مطلبی که بیان شد در جای خود مسلّم و قطعی است اما به جهت این که واژه «الارض» در آیه مطلق ذکر شده و هیچ دلیلِ معتبری بر تقیید آن نداریم لذا این آیه شریفه مژده و نوید ظهور و حکومت جهانی إمام مهدی عجل الله تعالی فرجه را در بر دارد
روایات متعددی از ناحیه معصومین علیهم السلام ، این معنی را تأیید می کند و سیاق این روایات نشان می دهد که ناظر به ظَهر و تفسیر آیه است
ص: 88
إمام باقر علیه السلام در مورد «عبادی الصالحون» می فرمایند : «آنها اصحاب امام مهدی در آخر الزمان هستند(1)»
مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه همین قول را ترجیح می دهد و می فرماید :
« برخی گویند : یعنی زمین بهشت را بندگان صالح من به ارث می برند. مثل: «الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» (مؤمنون 11) آنها که بهشت فردوس را به ارث می برند. برخی گویند : مقصود همین زمین است که بدست امّت محمد (صلی الله علیه و آله) خواهد افتاد. چنان که فرمود: «زُوِیَت لی الارض فاُریتُ مشارقها و مغاربها و سیبلغ مُلک امّتی ما زُوِی لی منها» زمین برای من جمع شد و تمام شرق و غرب آن به من نشان داده شد. بزودی ملک امّت من همه آنها را فرا می گیرد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: اینها اصحاب مهدی در آخر الزمانند. مؤید آن روایتی است که خاص و عام از پیامبر خدا روایت کرده اند که: « لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول اللَّه ذلک الیوم حتی یبعث رجلا صالحاً من اهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلا کما قد ملئت ظلماً و جوراً » اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا آن روز را طولانی میکند تا مردی صالح از اهل بیت من را مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.(2)»
مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه نیز در تفسیر المیزان می فرماید :
مراد از وراثت زمین ، تسلّط یافتن صالحان بر منافع زمین است که یا دنیوی است به این معنا که زمین از شرک و معصیت پاک خواهد شد و یک جامعه بشری صالح ، ساکن این زمین خواهند شد و یا اخروی است که همان دست یافتن به مقامات قرب الهی است لذا آیه مطلق است و هیچ دلیلی بر تخصیص آن نداریم ولی سیاق آیه بیانگر این است که این آیه عطف باشد به آیه «فمن یعمل
ص: 89
من الصالحات ...» که ناظر است به پاداش اخروی صالحان و آیه مورد بحث مربوط است به پاداش دنیوی صالحان و نتیجه این می شود که پاداش دنیوی صالحان این است که حاکم بر زمین می شوند(1) .
آلوسی از مفسران اهل سنت نیز در تفسیر خود نظیر همین مطلب را ذکر کرده است(2)
جان کلام این که آنچه که به عنوان سنت الهی در مورد همه امّت ها در سوره مبارکه اعراف مورد تأکید قرار گرفته که «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»(3) و همین طور در سوره قصص بیان شده «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین» که پایان شب سیه سپید است و ظلم همانند کف روی آب رفتنی است در آیه مورد بحث مورد تاکید قرار گرفته است و بارزترین و کامل ترین مصداقِ نابودیِ ظلم و ستم در گستره جهانی پیشگوئی شده و در آیه 55 سوره نور با تفصیل بیشتری بیان شده است .
در آیه بعد میفرماید « در این مسأله پیام روشنی برای خدا پرستان وجود دارد»
ص: 90
«بلاغ» به معنای رسیدن به «إنتهای چیزی »، «تبلیغ و رساندن» و «کفایت کردن» می باشد(1) و آیه با هر سه معنا سازگاری دارد به راستی پیام این آیه چیست ؟ آیا برای امّت نقشی برای حاکمیت صالحان قرارداده نشده است ؟ آیا نمی توانند برای تحقق هر چه زودترِ این نوید، قدمی بردارند؟!!
چند نکته:
1- یکی از کنیه ها و به تعبیر دقیق تر یکی از القاب حضرت که در قالب کنیه آمده «ابا صالح» است ما دلیل نقلی بر این که چنین تعبیری در مورد حضرت اطلاق شده باشد نداریم به نظر می رسد به تعبیر برخی از بزرگان(2) این تعبیر از همین آیه شریفه گرفته شده است یکی از معانی «أب» صاحب است «ابا صالح» یعنی کسی که بندگان صالح در اختیار دارد. حضرت مهدی علیه السلام رهبر و امام «عبادی الصالحون» است لذا او را «ابا صالح» می گویند.
2- با توجه به سنت الهی و آیاتی مثل آیه 11 سوره رعد و آیه 25 سوره حدید و امثال آن، بنا نیست عالم با اعجاز اصلاح گردد(3) بلکه نیاز به انسان هایی است که خیر و صلاح بر وجودشان حاکم شده باشد پس:
اولاً هر کسی در هر موقعیّت و مسؤلیتی که دارد باید بکوشد از ظلم و ستم دوری کند و اهل عدل و داد باشد و به عبارت دیگر «منتظران مصلح خود باید صالح باشند»(4)
ص: 91
و ثانیاً همه به ویژه مادران در تربیت چنین انسان هایی تمام همت و تلاش و خود را به کار گیرند.
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ » (1)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
نکات :
1 - آن چه که در این آیه شریفه آمده است وعده الهی است و وعده خداوند تخلف ناپذیر است(2). علاوه بر آن ، برای بیان اهمیّت و حتمیت آن از چندین عامل تأکید یعنی «لام» و «نون تاکید ثقیله» استفاده شده است
ص: 92
2 - مورد خطاب در «منکم» امّت اسلام و«مِن» برای تبعیض است و امّت اسلام بر چند دسته هستند:
الف) کسانی که اصلاً ایمان نیاورده اند ولی در ظاهر تظاهر به اسلام می کنند = منافقین
ب) کسانی که ایمان آورده اند اما عملاً روال سابق خود را دارند = عملوا السیئات
ج) کسانی که هم عمل صالح دارند و هم عمل سیئی «خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً (توبه 9 : 102) مثل غالب انسان ها.
د) کسانی که در اثر توجه به فرامین الهی و تهذیب نفس، خیر و صلاح بر عقائد؛ گفتار و کردار آنها حاکم است = الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ که در راس آن معصومین هستند.
وعده خداوند این است که دسته چهارم مجریان این طرح خواهند بود.
3 - «الارض» به همان بیانی که در آیه 105 انبیاء گذشت مطلق است یعنی سراسر زمین.
4 – «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» فعل مضارع از مصدر «إستخلاف» به معنای «کسی را جانشین قرار دادن» می باشد و در این جا به قرینه جمله بعد (کَمَا اسْتَخْلَفَ...) همانند تعبیر «یرثها» در آیه 105 انبیاء کنایه از تسلط و قدرت و حاکمیت است یعنی خداوند وعده داده است که کسانی که إیمان آورده و عمل صالح انجام داده اند را حاکم بر روی زمین قرار دهد .
5 - مراد از «کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» مؤمنانی از قوم نوح ، هود ، صالح ، شعیب و امثال آن می باشد که با هلاکت کافران و مشرکان نجات می یافتند و وارث و حاکم بر زمین می شدند.
6 – «لَیُمَکِّنَنَّ» فعل مضارع از مصدر تمکین به معنای «چیزی را در جای خود استوار ساختن» می باشد و کنایه از ثبات و استقرار و استحکام است.
تمکین دین و استوار ساختن دین با این امور شکل می گیرد:
الف) تبیین درست و کامل دین که توسط امام زمان _ عجل الله تعالی فرجه الشریف _ صورت می گیرد تا دین متهم به ناکار آمدی نگردد.
ب) پیاده شدن دین در ابعاد فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خلاصه همه امور دنیوی و اخروی.
ج) مورد اهانت قرار نگرفتن و حفظ عزت و شوکت آن.
ص: 93
د) این که دین غالب جهان شود. در غیر این صورت، تمکین دین صدِق نمی کند وقتی دینِ مرضیِ خداوند به خود می بالد و استوار است که غالب بر همه ادیان گردد لذا مرحوم طبرسی ؛ در مجمع البیان می فرماید: تمکین دین همان است که در آیه 33 توبه آمده «لیظهره علی الدین کله» یعنی غلبه آن بر همه ادیان.
7 - «لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» یعنی ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می کند برای این که امنیت مطلق بر عالَم حاکم شود و هیچ ترسی وجود نداشته باشد باید جامعه از وجود دشمنِ داخلی و خارجی، پنهان و آشکار، دین و دنیا عاری شود.
8 - دین مرضی خداوند چه دینی است؟ با توجه به اینکه خود اسلام دارای فرقه های بسیار زیادی است دینی که حاکم بر جهان می شود کدام دین است؟
از آنجا که «القرآن یُفَسّر بعضه بعضاً» آیه سوم سوره مائده جمله «ارتضی لهم» را تفسیر می کند می فرماید: «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا» الف ولام «الاسلام» عهد است یعنی اسلامی که امروز (عید غدیر) برای شما کامل نمودم و نعمتم را برای شما به اتمام رساندم را برای شما به عنوان دین می پسندم و دین مرضی من است. به عبارت دیگر اسلام با ولایت مرضی من است و چنین اسلامی بر عالَم حاکم خواهد شد.
9 - التفات در آیه(تغییر خطاب از غیبت به متکلم وحده، ابتدا فرمود «وعد الله» ولی این جا فرموده«یعبدوننی») و مؤکَّد ساختن «یعبدوننی» به «لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» و از طرفی «شیئاً» که نکره است و در سیاقِ نفی واقع شده و مفید عموم است همگی دلالت دارد بر از بین رفتن شرک به طور کامل و حاکمیت مطلق توحید. نه شرک جلی و آشکار وجود خواهد داشت و نه شرک خفی و پنهان مثل ریا بلکه معنویت و اخلاص حاکم خواهد شد.
با دقت در این نکات، نتیجه می گیریم که خداوند متعال، حاکمیت همه جانبه دین حق را که به دست بندگان صالح و شایسته او در سراسر گیتی صورت می گیرد را به امّت اسلام مژده می دهد. و این همان مسئله ای است که در روایات گوناگون از آن به عنوان حکومت عدل جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) یاد شده است.
ص: 94
مرحوم علامه طباطبایی؛ در تفسیر گرانسنگ المیزان می فرماید: حق این است که اگر این آیه حق معنایش داده شود جز بر جامعه موعودی که با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) شکل می گیرد منطبق نمی شود(1).
چند نکته:
1. اهل سنت می گویند این آیه در شأن حکومت خلیفه اول و دوم نازل شده است! حال با توجه به نکات نه گانه ای که بیان شد باید دید آیا این مژده بر حکومت آنان قابل انطباق هست یا نه؟!
آیا خانه نشین کردن اهل بیت علیهم السلام ، سلمان ها، مقدادها و اباذرها ...و قدرت یافتن معاویه ها، ولیدها، خالد بن ولیدها با تعبیر «آمنوا منکم وعملوا الصالحات» سازگاری دارد؟!!
آیا برنامه تبعیض نژادی و برتری دادن عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش و بنی امیه بر غیر بنی امیه و... تمکین دین وجزء برنامه اسلام بود؟!
آیا قلع و قمع قبایلی که از دادن زکات به مامور خلیفه اول امّتناع کردند و همچنین برخورد با آنها به جرم ارتداد، (که در تاریخ با عنوان «ردّه» از آن یاد شده است) به بهانه بیعت نکردن با ابوبکر به گونه ای که حتی خالد بن ولید با حمله به قبیله «مالک بن نویره» او را به همین جرم کشت و همان شب با همسر او همبستر شد(2)؟!! و...
آیا اینها با برقراری امنیت مطلق که در آیه آمده قابل جمع است؟!! واین برنامه ها حاکمیت دین مرضی خداوند بود؟!!
2. از نظر ترتیب نزول سوره انبیاء هفتاد و سومین و سوره نور صد و سومین سوره است لذا گویا آیه 55 نور تفسیر وتفصیل آیه 105 انبیاء است در آنجا فقط اصل طرح و مجریان و گستره آن بیان شده بود اما در این آیه ویژگی ها واهداف آن نیز بیان شده است.
ص: 95
3. راوی از پیامبر إسلام صلی الله علیه و آله در مورد خوفی که در این آیه ذکر شده است سؤال نمود حضرت فرمودند : در زمان هر یک از آن ها (ائمه علیهم السلام)حاکمی است که متعرض آنان می شود و اذیتشان می کند پس آنگاه که خداوند در قیام «قائم» ما شتاب بخشد زمین را پر از عدل و داد نماید آنگونه که از ظلم و جور پر شده است(1)
امام سجاد (علیه السلام) بعد از قرائت این آیه شریفه فرمودند:
اینان به خدا قسم پیروان ما «اهل بیت« هستند که خداوند متعال به دست مردی از ما یعنی مهدی این امّت، این برنامه را عملی خواهد ساخت (2)... .
و امام صادق علیه السلام فرمود: «هذه الایة نزلت فی القائم واصحابه (3)».
4- اما مهمترین نکته آیه این است که هدف نهائی از ظهور «یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» است عبادتی عاری از هر گونه شرک جلی و خفی
مطلب آنگاه اهمیّت پیدا می کند که بدانیم کمتر کسی است که عبادت او از شرک پنهان خالی باشد از نبی مکرم اسلام منقول است که فرمودند: «شرک از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه صاف در
ص: 96
شب تاریک پنهان تر است» نمونه آن ریا و خود نمایی یا چرخاندن انگشتر برای یادآوری مطلبی یا می گوییم اگر فلان پزشک به داد بچه ام نرسیده بود مرده بود و...(1)
از طرف دیگر بالاترین حجاب و مانع دیدن حق و تقرّب الی الله همین شرک است در مراحل سیر و سلوک گفته می شود اولین منزل، «یقظه» و بیداری است یعنی این که انسان بفهمد برای این دنیا و خوردن و خوابیدن آفریده نشده است و آخرین منزل «توحید» است قطعاً کسی که قدم در این راه می گذارد موحِّد است اما آن توحیدی که آخرین منزل است و کمتر کسی به آن می رسد همان توحید ناب و خالص است که در این صورت انسان مظهر اسماء و صفات الهی می شود در بخشی از حدیث قدسی خداوند متعال می فرماید: « من این گونه ام که هر چه بخواهم همان خواهد شد از من پیروی کن تا تو را این گونه قرار دهم که هر چه بخواهی همان شود.»(2)
راه آن این است که انسان تلاش کند خود را از شرک پنهان برهاند و تمام کارهایش فقط و فقط برای خداوند باشد.
به عبارت دیگر حضرت مهدی علیه السلام می آید تا انسان را تفسیر کند و زمینه شکوفائی استعدادهای ربّانی او را فراهم نماید تا به بالاترین درجات انسانی برسد.
خلاصه:
حاکمیت صالحان بر سراسر گیتی با تمام قاطعیت در آیه 105 انبیاء و 55 نور مورد تاکید قرار گرفته است و هدف نهائی، حاکمیت توحید ناب و خالصِ از هر گونه شرک جلی و خفی است وبرای رسیدن به چنین جامعه ای «منتظران مصلح خود باید صالح باشند».
ص: 97
ص: 98
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون»(1)
بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می کند! ما آیات (خود) را برای شما بیان کردیم، شاید اندیشه کنید.
در این آیه به بیدار شدن طبیعت و سرسبزی و خرّمیِ آن بعد از زمستان سرد، اشاره شده است در اثر بارش باران و تابیدن آفتاب بهاری و وزش نسیم ملایم، طبیعت جان تازه ای می گیرد و درختان برگ و شکوفه می گیرند و با رویش گیاهان گویا زمین به جنب و جوش در می آید این ها همه آیه و نشانه قدرت و رحمت الهی است که انسان را به یاد مبدأ و معاد می اندازد
اما روایات از حقیقت مهمتری پرده بر می دارند و آن زنده شدن زمین با نور عدالت فراگیر حضرت مهدی علیه السلام است زمینی که در اثر کفر و شرک و تبعیض و بی عدالتی مرده است با حاکمیت توحید خالص و تحقق عدالت جان تازه ای می گیرد و عالم و آدم همه به وَجد می آیند.
از منظر قران کفر به منزله مرگ و کافر مرده محسوب می شود می فرماید: « این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است! تا افرادی را که زنده اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد!»(2)یعنی در برابر «مَن کانَ حَیّاً» «الکافرین» قرار داده شده است در جای دیگر می فرماید: « آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش
قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است»(3)این جا از «ایمان آوردن» تعبیر به «زنده شدن» شده است
ص: 99
امام باقر علیه السلام می فرماید: «خداوند زمین مرده را به وسیله حضرت قائم علیه السلام زنده می گرداند و منظور از مردنِ زمین، کفرِ اهل آن است و در حقیقت کافر مرده است»(1)
در واقع می توان گفت حضرت برای «احیاء» می آید همان گونه که در دعای گرانقدر عهد می خوانیم «خدایا بوسیله او شهرهایت را آباد و بندگانت را زنده بگردان»(2) و اگر سخن از شمشیر و قهر و خشم حضرت شده دقیقا در همین راستاست یعنی برای بر طرف نمودن موانع رشد و برای احیاء عالم و نجات مظلومان از چنگال ظالمان دست به شمشیر می برد.
به عبارت دیگر او برای هدایت و نجات می آید اگر تمام انسان ها ندای او را لبیک گوید و دست از ظلم وستم بردارند هرگز دست به شمشیر نخواهد برد اما چون شعار او عدالت و دوری از ظلم است و این امر با زیاده خواهی عدّه ای دنیا طلب منافات دارد در برابر او قد علم کرده و به مبارزه با حضرتش بر می خیزند اینجاست که ایشان بعد از اتمام حجّت، به فرمان الهی آنان را از میان بر می دارد
نکته اساسی این جاست که دشمنان چون از وضعیت خود با خبر بوده و ماموریت الهی حضرت را دریافتند شمشیری را که علیه خودشان بود به سمت مردم بر گردانند و با اجیر کردن مزدوران قلم به دست ده ها روایت جعل و به معصومین نسبت دادند به این مضامین که «حضرت مهدی کاری جز شمشیر ندارد» یا «او هشت ماه شمشیر را از دوش خود پایین نمی آورد» ؟!!؟
جعل این احادیث از سوی دشمنان و انتشار آن از سوی دوستان غافل و جاهل سبب شده چهره ای خشن از حضرت در ذهن ها شکل بگیرد به گونه ای که تا نام حضرت برده می شود شمشیر در کنار آن به ذهن می آید و عدّه ای برای نشان دادن ارادت خود به حضرت، می گویند گردن خود را برای شمشیر حضرت آماده کنیم؟!!!؟
ص: 100
به یقین می توان گفت بزرگترین ظلمی که به ایشان شده است همین است که ما او را ناخواسته قاتل معرفی کرده ایم! چرا امامِ خود را از منظر قران و روایات معتبر به گونه ای معرفی نکرده ایم که گل و بلبل؛ سر سبزی و خرمی در کنار نام حضرت تداعی می شود؟(1)
امام رضا علیه السلام می فرماید: «امام کسی است که می توان با او مانوس و همراه شد او پدر دلسوز برادر همزاد و مادر مهربان نسبت به فرزند خرد سال است او پناه بندگان در شدائد و سختی هاست»(2)
با توجه به این آیه و سایر آیات و روایات می توان به خوبی وضعیت جهان پس از ظهور را ترسیم نمود در آیه 96 سوره اعراف می فرماید: « و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم»(3) با نابودی ظلم وتحقق عدالت و تقوا، خیر و برکت از آسمان و زمین عالم را در بر خواهد گرفت به گونه ای که مشکل مردم آن زمان این است که مستحقی نمی یابند تا به او کمک کنند(4)
وضعیت جامعه به حدی از رشد و سعادت می رسد که رسول خدا می فرماید:
«عدالت حضرت مهدی چنان مردم را در بر می گیرد تا این که به منادیش فرمان می دهد ندا دهد چه کسی به مال نیاز دارد؟
ص: 101
هیچ کس از میان مردم بر نمی خیزد(زیرا مشکل مالی ندارند و از طرف دیگر به جهت رشد فکری و عقلی، ارزش را در مال نمی بینند تا حرص به دنیا سبب رقابت در مسائل مالی و دنیوی گردد بلکه رقابت در امور معنوی و خدمت به دیگران جامعه را در برگرفته است)به جر یک نفر که می گوید من مال می خواهم حضرت می فرماید:
برو نزد خزانه دار و بگو مهدی فرموده است به من مال بدهی! وقتی خزانه دار دامن او را پر از مال می کند او پشیمان می شود و(خود را ملامّت می کند)می گوید: من حریصترین و طمع کارترین امّت محمد هستم ناتوان ترینشان از آن چه که آنان را (از معنویت)در برگرفته است لذا مال را برمی گرداند و خزانه دار می گوید ما چیزی که به کسی دادیم پس نمی گیریم!»(1)
نکته: همچنین با توجه به آیه قبل از این آیه یعنی آیه شانزدهم این سوره مطلب ظریفی را می توان از آن استفاده نمود و آن این که دل هایی که در اثر غفلت و گناه مرده است با ظهور حضرت و رشد فکر و عقل بشر(2)عاشقانه و خاشعانه متوجه معبود خود شده و با اطاعت و پیروی از مولای خود به حیات طیبه دست می یابند(3).
و این همان درخواستی است که هر روز از خداوند متعال می خواهیم «خدایا بواسطه او بندگانت را زنده بگردان»(4)
ص: 102
« هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور»(1)
آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانه ها و برنامه های روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه هایی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلایل تازه ای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازمی گردد.
روایات وارده ذیلِ آیات، در بسیاری از موارد آیه را ناظر به قیامت و روایات دیگر همان آیه را ناظر به رجعت ودسته سوم همان آیه را مربوط به ظهور معرفی می کند سرّ آن را مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل همین آیه بیان می نماید(2)و آن این است که ظهور، رجعت(3) و قیامت یک «ما به الاشتراک» دارند و یک «ما به الامّتیاز» وجه مشترک این سه، تجلی و ظهور حق است یعنی پرده و حجاب ها کنار می رود و حقائق برای همه روشن می شود اما تفاوت آن در میزانِ این ظهور و بروز است روز قیامت روز تجلی تام و روزی است که همه امورِ پنهان آشکار می شود(4)این تجلی در دوران رجعت از قیامت کمتر و در دوران ظهور از رجعت کمتر است در نتیجه سه مرحله از یک حقیقت اند و سه دوره ای است که یکی پس از دیگری واقع می شود
روایاتی که ذیل آیه 5 سوره ابراهیم وارد شده است نیز این سه مرحله را تایید می نماید(5).
ص: 103
یک دسته از روایاتی که ذیل آیه مورد بحث آمده در مورد امدادهای غیبی در هنگام ظهور است گر چه سنت الهی بر این تعلق گرفته است که تا مردم تحول و تغییر را حقیقتاً نخواهند اذن فرج داده نخواهد داد
امداد الهی به دنبال خواست وحرکت مردم است. ماجرای جنگ بدر نمونه روشنی از این واقعیت است وقتی آن چه در توان داشتند خالصانه به میدان آوردند خداوند هم از زمین و آسمان نصرت خود را شامل حالشأن نمود. در مورد ظهور هم همین اتفاق خواهد افتاد.(1)
امام باقر علیه السلام می فرمایند: گویا قائم اهل بیت را می بینم در بالای نجف پرچم رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را برافراشته آنگاه فرشتگان بدر بر او فرود می آیند.(2)
در روایات متعددی سخن از نزول فرشتگان برای یاریِ ایشان مطرح شده است تمام فرشتگانی که برای یاری انبیاء به زمین آمده اند بر نگشته اند و منتظر ظهور هستند تا به یاریش بشتابند.(3)
ص: 104
در حدیث مهم دیگری در رابطه با مرکب حضرت مهدی علیه السلام، امام باقر می فرمایند: هفت هودج از نور در پشت کوفه(نجف)فرود می آیند و مشخص نیست ایشان در کدامیک از این هودج هاست(1)
تعبیر «هودجی از نور که فرود می آید» و این که «مشخص نیست ایشان در کدامیک از این هاست» از نظر ویژگی این مرکب و رعایت نکات امنیتی جای توجه و بررسی ویژه دارد.
همچنین ذیل آیه 60 سوره بقره -که ماجرای جاری شدن دوازده چشمه آب از سنگی خاص با زدن عصا توسط حضرت موسی علیه السلام بر آن، مطرح شده است- حضرت می فرمایند: وقتی حضرت مهدی علیه السلام از مکه خارج می شوند منادیِ حضرت صدا می زند نیازی نیست کسی آب و غذا با خود بردارد چرا که سنگی که نزد حضرت موسی علیه السلام بوده نزد ایشان است و هر کجا کاروان اتراق می کند چشمه هایی از آن جاری می شود پس هر کس گرسنه است سیر و هر کس تشنه است سیراب می شود.(2)
« هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون»(3)
ص: 105
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند (خودش) به سوی آنها بیاید، یا بعضی از آیات پروردگارت (و نشانه های رستاخیز)؟! اما آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمان آوردن افرادی که قبلًا ایمان نیاورده اند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حالشأن نخواهد داشت! بگو: « (اکنون که شما چنین انتظارات نادرستی دارید،) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) می کشیم!»
در آیه شریفه فوق اشاره به توقعات بیجای معاندان دارد نهایتا می فرماید: مهلتِ ایمان آوردن و جبران گذشته همیشگی نیست آنگاه که نشانه های رستاخیز (یا علائم مرگتان) پدیدار شد دیگر ایمان آوردن یا دست از گناه بر داشتن و به اعمال خیر روی آوردن به حالتان سودی ندارد اگر قبول ندارید منتظر باشید تا این حقیقت را خود ببینید.
به همان بیانی که ذیل آیه 210 سوره بقره در چند بُعدی بودن آیات بیان شد، دسته ای از روایات، این آیه را مربوط به حوادثی می داند که در آستانه برپایی قیامت اتفاق می افتد از جمله این که چهل روز قبل از قیامت حجّت بر داشته شده و در توبه بسته می شود(1)
اما دسته دیگر آن را مربوط به ظهور حضرت مهدی علیه السلام می داند امام صادق علیه السلام می فرمایند: منظور از «یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ..» قیام حضرت قائم است(2)
آن چه که مسلم و قطعی است این است که حضرت مهدی علیه السلام برای هدایت همه بشر و نجات آنان از کفر و تباهی و رهائیشان از انحطاط می آید و با ظهور ایشان باب توبه بسته نمی
ص: 106
شود امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسانی به او ملحق می شوند که شبیه خورشید پرست و ماه پرست هستند(1)
با چنین وضعیتی مراد آیه یکی از دو امر می تواند باشد:
1-مراد قیام حضرت است همان گونه که در روایات وارده یِ ذیل آن تعبیر «قیام»(2) و «خروج» آمده نه ظهور و در جای خود ثابت شده که ظهور و قیام یکی نیست.
حضرت بعد از دعوت همه بشریت به خیر و صلاح و اتمام حجّت بر دشمنان دست به شمشیر می برد و برای رهائی مردم اقدام کرده و عالم را از وجود نا اهلان پاک می گرداند در چنین وضعیتی که مرگ و عذاب الهی را در برابر خود می بینند دیگر ایمان آوردن کافران اثری ندارد. چرا که این ایمان اضطراری وفرعونگونه است فرعون وقتی دید در حال غرق شدن است وهیچ راهی وجود ندارد گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!»(3) و خداوند فرمود: « الآن؟!! در حالی که قبلًا عصیان کردی، و از مفسدان بودی!»
این مطلب در جای دیگربه صراحت بیان شده است می فرماید: «برای کسانی که کارهای بد را انجام می دهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا می رسد می گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می روند اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده ایم»(4)
ص: 107
امام رضا علیه السلام می فرماید: «او(حضرت مهدی علیه السلام) عذاب برای کافران است»(1)
2- این قضیه مربوط به رجعتِ سران کفر و ضلالت و منافقانِ امّت و گمراه کنندگان مردم است اینان که بی ایمان از دنیا رفته اند یا هیچ عمل خیری در نامه عملشان ثبت نشده است هنگام رجعت، ایمان آوردن آنان اثری ندارد به عبارت دیگر آنان برای مجازات و بیان ظلم ها و توطئه هایی که علیه حق اعمال نموده بودند به این عالم برگردانده می شوند نه برای جبران گذشته این همان حقیقتی است که در زیارت ارزشمند «آل یس» به آن اشاره شده است می فرماید: «رجعت شما(اهل بیت علیهم السلام)حق است و هیچ تردیدی در آن نیست روزی که ایمان آوردن افرادی که قبلًا ایمان نیاورده اند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حالشأن نخواهد داشت!»(2)
با توجه به این نکته که در دوران رجعت ائمه(3) علیهم السلام، دشمنان آنان رجعت داده و این همان روزی است که «لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها...»
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اولین کسی که (در دوران رجعت) به دنیا رجعت می کند امام حسین علیه السلام و یارانش هستند و یزید بن معاویه و یارانش»(4)
ص: 108
خلاصه:
با نابودی ظلم وفراگیر شدن عدالت وضعیت عالم متحول وخیر و برکت مادّی و معنوی از زمین و آسمان شامل حال مردم خواهد شد و زمین مرده با ظلم و دل های مرده با غفلت و گناه، با ظهور حضرت مهدی علیه السلام وپیروی از ایشان زنده خواهد شد.
به دنبال خواست و اراده مردم در لبیک به ندای حضرت، امدادهای الهی نیز همانند بدر و احزاب در سطحی وسیعتر شامل حال مومنان خواهد شد.
فرصت ایمان آوردن و اصلاح گذشته ویران، همیشگی نیست با ظهور حضرت و اتمام حجّت بر ظالمان و پایان یافتن ضرب الاجلِ او دیگر ایمان آوردن سودی ندارد چرا که این ایمان فرعون گونه است کما این که با پدیدار شدن نشانه های برپایی قیامت نیز دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد.
ص: 109
ص: 110
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ الْعَصْرِ (1)إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ (2)إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)
به نام خداوند بخشنده مهربان به عصر سوگند، (1)که انسانها همه در زیانند (2)مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامّت توصیه نموده اند! (3)
یکی از بزرگترین نعمت های الهی بر انسان، نعمت حیات است. با سرمایه عمر است که می توان به بالاترین درجات صعود نمود و حتی از فرشتگان سبقت بگیرد(1) و این فرصت تا وقتی است که از این نعمت برخورداریم آن چه که مهم است این است که:
اولاً این سرمایه محدود است
و ثانیاً هر لحظه و ثانیه ای که بر ما می گذرد از آن کاسته می شود و به بیان نورانی امیر المومنین علیه السلام «هر نَفَسی که انسان می زند قدمی به اجل خود نزدیک می شود»(2)
اگر در برابر کاسته شدنِ این سرمایه عمل صالح در بستر ایمان از او سر بزند سود کرده در غیر این صورت دچار خسران و ضرر شده است یکی از مفسران می گوید من معنای این سوره را وقتی فهمیدم که در هوای گرم یخ فروشی با صدای حزین فریاد می زد «به کسی که سرمایه اش ذوب می شود رحم کنید»(3) یعنی بیایید و یخ مرا بخرید تا خسارت نکنم.
ص: 111
نکته جالب توجه این قضیه این است که در سرمایه های دیگر اگر فروشنده چیزی نفروشد سود نکرده ولی ضرر هم نکرده زیرا اصل سرمایه را دارد اما اگر کسی یخِ یخ فروش را نخرد او سرمایه اش را نیز باخته است و حکایت ما و سرمایه عمر همان حکایت یخ و یخ فروش است
در این جا هدف، شرح و بسط محتوای این سوره مبارکه نیست بلکه هدف نگاهی گذرا از منظر مهدویت به سوره فوق است که در دو بخش به آن می پردازیم در یک مرحله از دیدگاه روایات و در مرحله دیگر تحلیل بخش پایانی سوره.
مرحله اول:
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «وَ الْعَصْرِ» یعنی (قسم به) زمان قیام حضرت قائم «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» یعنی دشمنان ما در خسر و زیان هستند (یعنی با قیام حضرت، دشمنان حق نابود خواهند شد)«إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» یعنی مگر کسانی که به آیات خداوند ایمان بیاورند «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» نسبت به برادران دینی خود مواسات و همدلی داشته باشند «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» نسبت به امامت همدیگر را توصیه نمایند «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و نسبت به عترت و پایبندی به آن استقامّت داشته باشند.(1)
طبق این بیان، خداوند متعال به زمان ظهور قسم یاد نموده است شاید بتوان یکی از نکاتی را که از این قسم استفاده نمود این باشد که سیره حق تعالی تا قبل از ظهورِ ولیّش و در برنامه ای که برای انبیاء و اولیاء صلواته علیهم اجمعین مقرر نموده بود مدارا و اتمام حجّت بر دشمنان بوده اما با قیامِ حضرت دیگر فضایی برای دشمنانِ دین و مستکبران عالَم باقی نمانده و او جلوه «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَة»(2) خواهد بود وبه دست حضرتش نتیجه ظلم وستم را خواهند چشید و نابود خواهند شد.
ص: 112
مرحله دوم:
چرا برای نجات از خسران به جمله «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» اکتفا نشد؟ با این که همه اعمال خیر در این تعبیر داخل است.
سرّ جمله «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» که ذکر خاص بعد از عام است این است که در چند صورت است که حق و باطل مشتبه شده و از طرفی تشخیص حق از باطل و از طرف دیگر پایبندی به آن مشکل خواهد بود در چنین شرائطی است که ممکن است انسان تمام سرمایه های معنوی خود را ببازد و دچار خسران جبران ناپذیر گردد وتاریخ نمونه های فراوانی از آن به خود دیده است
مقام معظم رهبری در بیانی حکیمانه می فرمایند:
«یکی از اشکالات کار ما نشناختن وضع زمانه است. بعضی ها علم و تقوا دارند؛ اما در عین حال نمی توانند جایگاه و سنگری را که باید در آن باشند و کار کنند بشناسند مثل کسی که در بین جبهه یِ خودی و دشمن سنگر و جایگاه خودش را گم می کند و جهت دشمن را اشتباه می کند، آتش هم می گیرد؛ اما گاهی آتش را روی سر دوستان می ریزد.»(1)
و اما مواردِ آن:
1- در اقلیت قرار گرفتن حق
نمونه آن وضعیتی است که بعد از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به وجود آمد.
در چنین وضعیتی، عدّه ای اکثریت را دلیل حق دانسته و مسیر اشتباه را در پیش می گیرند این جاست که مومنین باید به داد همدیگر برسند و به تعبیر قران «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» داشته باشند «تواصی» به معنای همدیگر را سفارش کردن است.
حق در این جا چیست؟
ص: 113
به بیان قران مجید اقلیت و اکثریت هرگز دلیل حق و باطل نیست چه بسا اقلیت بر حق و اکثریت بر باطل باشند و بالعکس. در حدود 67 مورد اکثریت را با تعابیری مثل «اکثرهم لا یعلمون» «لا یعقلون» «لا یشکرون» «لا یومنون» و امثال آن نقد کرده است.
این تعابیر به این معنا نیست که همیشه اکثریت بر باطل است بلکه معنای آن این است که باید حق را شناخت و مدافع و مطیع آن بود گر چه پیروان آن در اقلیت باشند.
توصیه قران مجید این است که «سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید»(1) یعنی با قدرت و نیروی ایمان می توان بر باطل غالب شد
در ماجرای درگیری طالوت و جالوت خداوند مومنین را این گونه می ستاید « اما آنها که می دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروه های کوچکی که به فرمان خدا، بر گروه های عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامّت کنندگان) است.»(2)
نتیجه این که توصیه به حق و پایبندی به آن در چنین شرائطی وظیفه همگانی است
امیر المومنین می فرمایند: «هرگز در مسیر حق به خاطر کمی اهلش(در اقلیت بودن) به وحشت نیفتید»(3)
2- وجود افراد سر شناس و با سابقه یِ درخشان در جبهه باطل
همان وضعیتی که در جنگ جمل اتفاق افتاد شخصی آمد نزد حضرت و عرضه داشت یا امیر المومنین مگر می شود جبهه مقابل بر باطل باشند در حالی که میان آنان صحابه بزرگی مثل طلحه و زبیر و شخصیتی مثل عایشه وجود دارند؟؟!
ص: 114
حضرت فرمودند: تو کسی هستی که کلاه سرت رفته است دین خدا را با معیار شخصیت ها و سابقه آن ها نمی توان شناخت بلکه باید نشانه حق را یافت پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی(1).
یعنی وقتی حق را با ملاک ها و معیارهای آن شناختی نقطه مقابل آن باطل است وهر کس گردِ آن بود، باطل بدان با هر سابقه و نام و رسمی که باشد.
3- دوران غیبت ولیّ خداوند
سابقه و پیشینه غیبتِ حجّت های الهی نشان می دهد که بسیاری از منتظران در دوران غیبت، حق را گم کردند یا در پایبندی به آن دچار مشکل شدند همان گونه که در مورد غیبت امام زمان کمتر روایتی داریم که از این دوران خبر داده باشد و چنین هشداری نداده باشد(2)
توصیه به حق در این دوران چیست؟
مرحوم شیخ صدوق قدس سره کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را به توصیه امام زمان علیه السلام با همین انگیزه نوشتند حضرت فرمودند کتابی بنویس و در آن از غیبت انبیاء یادآوری کن تا مردم بدانند امامشان اولین کسی نیست که غائب شده است(3). یعنی برای پذیرش راحت تر غیبت، از سابقه آن برای مردم بگو.
ص: 115
در روایات متعددی بیان شده است که این غیبت آزمونی است برای مردم تا مومنان راستین مشخص شوند
امام صادق علیه السلام می فرمایند: به خدا قسم آن چه به آن چشم دوخته اید(فرج) نخواهد بود تا این که غربال شوید به خدا قسم آن چه که به آن چشم دوخته اید نخواهد بود تا این که خالص شوید(1)(کوره امتحان شما را خالص نماید)
در چنین شرائطی عدّه ای:
-همرنگ جماعت می شوند و...
-عدّه ای بی تفاوت شده در گوشه ای می خزند و سر گرم کارهای روز مره خود می شوند.
-و عدّه ای شرائط موجود را تحمل نمی کنند و خودسرانه دست به اقداماتی می زنند که گاهی خسارت آن برای دین کمتر کار دشمنان نیست در حالی که به بیان نورانی امیر المومنین علیه السلام «در هر حرکت و اقدامی نیاز به آگاهی و شناخت است»(2)
توصیه و سفارش همدیگر به حق و پایبندی به آن وظیفه همه منتظران است توصیه به این که:
ص: 116
-قران نقشه راه زندگی و راهنمای سعادت و خوشبختی دنیا و عقبا و شفای درد های بی درمان ماست نه کتابی که صرفاً برای خواندن و ثواب بردن و بوسیدن نازل شده باشد. از آخرین سفارش های حضرت امیر علیه السلام این بود که «دیگران در عمل به قران از شما سبقت نگیرند»(1)
-خداوند در هر زمان یک هادی برای ما قرار داده که هم راه است و هم راهنما و ما مکلفیم با تمام توان به این ریسمان الهی چنگ بزنیم و با مال و جان خود از این اعتقاد محافظت نمائیم.(2) این نعمت سرمایه ایست گرانبها که سارقان در کمین آن نشسته اند لذا مهم ترین وظیفه ما در این دوران، تقویت و تعمیق معرفت و شناخت خود نسبت به امام زمان، جایگاه او در عالم، شؤون و وظائفِ ایشان، حقوقی که بر ما دارند می باشد.
-در این دوران مراقب باشیم بت بزرگ مدگرائی و چشم هم چشمی و وسوسه شرکت در مسابقه رفاه و تجمل، دین و ایمانمان را نابود نسازد بلکه با یاد خدا و پذیرای فرمان الهی بودن خود را بیمه نمائیم.
-سختیِ پایبندی به ارزش های دینی و تمسخّر دیگران سبب نشود از مرکب صبر پیاده شده و از راه مانده و جزء زیان کاران شویم.
- با صداقت، امانتداری، انصاف، رحم و مروت، ودرستکاری مایه زینت امام زمانمان بوده و با یاری همدیگر و حل مشکلاتِ دیگران، اتحاد و همدلی موجبات رضایتش را فراهم نماییم.
-با اطاعت از «ولیّ فقیه» و تلاش در جهت زمینه سازی ظهور لیاقت و شایستگی خود را برای یاریش ثابت کنیم.
-یادمان باشد گناه بویژه مال حرام، ما را از خداوند دور می کند بین ما و امام زمانمان جدائی می اندازد همان گونه که کوفیان را از امامشان جدا ساخت و خسر الدنیا و الاخره شدند.
ص: 117
امام حسین در روز عاشورا خطاب به کوفیان که اجازه سخن گفتن به حضرت نمی دادند فرمودند: «وای بر شما! چه مانعی دارد که ساکت شوید و سخن مرا گوش کنید؟جز این نیست که من شما را براه هدایت دعوت میکنم، کسی که از من اطاعت کند هدایت می شود و کسی که نافرمانی نماید هلاک و کافر خواهد شد. شما عموما امر مرا اطاعت نمی کنید، گوش بسخن من نمیدهید. زیرا شکم های شما از حرام پر شد.»(1)
و امام زمانمان علیه السلام در توقیعی از تشتت و تفرقه و کارهای ناپسندمان گلایه کرده و می فرمایند: «آن چه که از کارهای ناشایست آنان به ما می رسد ما را از آنان جدا ساخته است.»(2)
خلاصه:
طبق روایت امام صادق علیه السلام خداوند متعال در سوره «عصر» به زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام قسم یاد نموده است که دشمنان حق در زیان خواهند بود و فقط کسانی که اهل ایمان وعمل صالح به ویژه اهل توصیه همدیگر به حق و صبر باشند رستگار خواهند بود.
در چند صورت حق و باطل مشتبه و پایبندی به حق دشوار خواهد بود مثل در اقلیت قرار گرفتن حق، وجود افراد سرشناس در جبهه باطل و دوران غیبت حجّت خداوند. در چنین مواقعی مومنان باید با توصیه همدیگر به حق و صبر به داد هم برسند.
ص: 118
ص: 119
«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُون»(1)
(به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند محشور می کنیم و آنها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند.
یکی از اعتقادات مهم شیعه عقیده به رجعت است عقیده ای که از ضروریات مذهب و ایمان به آن لازم(2) و از ایام الله است.(3)
و مقصود از آن به بیان مرحوم شیخ مفید این است که« خداوند متعال گروهی از مردگان را به همان چهره و صورتی که بوده اند به دنیا برمی گرداند و گروهی را (از خوبان)عزت و گروه دیگر را (از بدان) ذلت می بخشد»(4)
زنده شدن گروهی از کسانی که از دنیا رفته اند مساله ای است که به تصریح قران وروایات بار ها در اقوام گذشته بویژه بنی اسرائیل اتفاق افتاده است(5)
ص: 120
اما آیا این مساله در امّت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد؟
امام صادق علیه السلام از حماد سؤال نمودند: «مردم (اهل سنت) در رابطه با آیه «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»چه می گویند؟» عرض کرد می گویند در مورد قیامت است حضرت فرمودند: «آیا در قیامت خداوند متعال از هر امّتی فقط گروهی را محشور و بقیه را رها می کند؟!! این آیه مربوط به رجعت است و آیه قیامت «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا»(کهف 17: 47) است.»(1)
چند نکته:
-«مِن» در «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ» برای تبعیض است.
-آیات در جمله «مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا»مطلقِ آیات است و مراد فقط آیات قران نیست و مصداق «کسانی که آیات ما را تکذیب نمودند» همه کسانی هستند که در طول تاریخ آیات الهی از جمله کتب آسمانی، انبیاء و ائمه علیهم السلام را تکذیب نموده اند می شود.
-در آیه یِ قبل از آیه یِ مورد بحث، سخن از «دابّه الارض» به میان آمده است که به تصریح روایات از اشراط الساعه یعنی از علائم قیامت و مربوط به قبل از قیامت است و در چند آیه بعد یعنی آیه 87 سخن از نفخ صور و برپائی قیامت به میان آمده است طبعاً سیر منطقی آیات اقتضاء می کند که موضوع مطرح شده در آیه 83 مربوط به قبل از قیامت باشد.
-گزارش دادن از قیامت به این که «قیامت روزی است که از هر امّتی گروهی زنده خواهند شد» قطعاً گزارش نادرستی است.
با توجه به نکات فوق، آیه شریفه ظهور در حشرِ این گروه قبل از قیامت دارد و این همان مطلبی است که در روایات تحت عنوان رجعت بیان شده است امام باقر علیه السلام به ابا بصیر فرمودند: «آیا مردم عراق منکر رجعت هستند؟» گفت: بله حضرت فرمودند: «آیا قران نمی خوانند؟وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً».
ص: 121
البته در این آیه سخن از رجعتِ مکذبین مطرح شده است ودر آیات دیگری و صدها روایت(1) رجعت خوبان و سایر موضوعاتِ آن ذکر شده است
صغری:
به تصریح قران در موارد متعددی فرد یا افرادی پس از مرگ به اذن الهی زنده شدند مثل زنده شدن هفتاد نفری که با حضرت موسی علیه السلام به کوه طور رفته بودند(2)، هزاران نفری که از ترس مرگ از شهر و دیار خود فرار کرده بودند(3)، عزیر نبی که بعد از یک صد سال به اذن الهی برانگیخته شد(4) و همین طور مقتول بنی اسرائیل که زنده شد و از قاتل خود خبر داد(5).
کبری:
طبق حدیثِ نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله هر آن چه که در اقوام گذشته اتفاق افتاده است در این امّت نیز واقع خواهد شد(6).
نتیجه:
رجعت در امّت اسلام قطعاً واقع خواهد شد.
ص: 122
مامون به امام رضا علیه السلام عرض کرد: «یا ابا الحسن عقیده شما در مورد رجعت چیست؟»
حضرت فرمودند: «رجعت حق است در امّت های گذشته بوده است و قران نیز در مورد آن سخن گفته است و پیامبر اسلام فرموده است هر آن چه که در امّت های گذشته بوده است در این امّت نیز خواهد بود(1)»
موضوع رجعت در تاویل بسیاری از آیات(2)، مطرح شده است که تفصیل مطلب و بحث پیرامون موضوعاتی مثل فلسفه رجعت، رجعت کنندگان، شبهات رجعت(3) وموضوعاتی از این قبیل مجال دیگری را می طلبد.
نکته مهم در این رابطه این است که اعتقاد به رجعت از امید بخش ترین اعتقادات است زیرا عدّه ای در اثر ضعف عقیده ممکن است با خود بیندیشند که از کجا معلوم ما زمان ظهور زنده باشیم!؟ این ویروس سبب خمودی و سستی در منتظران می شود.
جدای از این که اگر کسی جزء منتظران راستین باشد و وظیفه خود را به درستی انجام دهد به بیان امام صادق علیه السلام اجر کسانی که در رکاب حضرت هستند را خواهد داشت،(4) موضوع رجعت در درمان این بیماری نقش بسیار مهمی دارد اگر در زمان حیاتِ خود تمام سعی و تلاش خود را در شناختِ ویژگی های منتظرانِ راستین بکار گرفته و با جدیت و اخلاص در جلب
ص: 123
رضایت امام خود و تخلق به آن ویژگی ها بکوشیم این امید وجود دارد که جزء رجعت کنندگان قرار گیریم این همان چیزی است که در بسیاری از ادعیه وزیاراتِ(1) مربوط به امام زمان علیه السلام از خداوند درخواست می کنیم.(2)
نکته آخر این که در چند آیه سخن از نزول حضرت عیسی مسیح علیه السلام مطرح شده است و در تفاسیر شیعه و اهل سنت مطالب ارزشمندی بیان شده است مثل آیه 159 نساء، 61 سوره زخرف و 46 سوره آل عمران.
بخاری و مسلم در صحیح خود از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله روایت نموده اند که حضرت فرمودند: «چگونه خواهید بود آنگاه که فرزند حضرت مریم فرود آید در حالی که امام از شما باشد.»(3)
این موضوع مورد اجماع تمام فِرق مسلمان است که بعد از ظهور حضرت مهدی علیه السلام، حضرت عیسی از آسمان چهارم فرود می آید و پشت سر امام زمان علیه السلام به نماز می ایستد. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
خلاصه:
رجعت به معنای این است که گروهی از کسانی که از دنیا رفته اند به اذن الهی بر می گردنند خوبان برای ترفیع رتبه افتخار یاری دین و ظالمان برای ذلت، مجازات ودرس عبرت.
آیه 83 سوره نمل از حشر و زنده شدنِ گروهی از هر امّتی قبل از قیامت خبر می دهد.
ص: 124
بر اساس حدیث پیامبر اسلام هر آن چه که در امّت های قبل اتفاق افتاده است از جمله رجعت، در این امّت نیز واقع خواهد شد.
ص: 125
ص: 126
مراد از آیات تبیینی آیاتی است که برای پاسخ به سؤالات و شبهات مهدویت و همچنین روشن تر ساختن مباحث مهدویت کاربرد ویژه دارد گر چه مستقیماً إرتباطی با بحث مهدویت ندارد .
نمونه ای از این آیات :
عدّه ای عقیده به امام غائب را عقیده ای لغو و بیهوده می دانند چرا که چنین امامی بود و نبودش یکسان است!!؟؟(1)
در ماجرای شگفت انگیز حضرت موسی و خضر علیهما السلام می بینیم حضرت خضر در میان مردم زندگی می کند در عین حال کسی او را نمی شناسد و از کارهایش خبر ندارد و به اصطلاح غائب است(2) پیوسته در تلاش و تکاپو است گاهی در دریا، گاهی در خشکی وگاهی به دادِ دین مردم و گاهی به دادِ دنیای آنان می رسد و مأموریت های إلهی خود را دنبال می کند بر اساس حکمت إلهی برای حضرت موسی پرده از کارهای او برداشته می شود و او با تعجب ماجرای سوراخ نمودن کشتی ، قبض روحِ پسر بچه و تجدید بنای دیوار را نظاره می کند و در نهایت بر حکمت آنها نیز واقف می گردد(3).
پس غائب بودن و به صورت ناشناس زندگی کردن مانع انجام مأموریت های إلهی نیست و إمام زمان عجل الله تعالی فرجه در عینِ غیبت، آثار و برکات متعدد برای فرد و جامعه دارد خود
ص: 127
حضرت فرموده اند:«ما حفظ و توجه به شما را فروگذار نکرده ایم و شما را از یاد نبرده ایم که اگر این گونه نبود بلا ها شما را در بر می گرفت و دشمنان شما را ریشه کن می کر دند»(1) .
اهل کتاب در إنتظار « خاتم الانبیاء » صلی الله علیه و آله بودند اما با تحقق وعده إلهی به او کفر ورزیدند(2) و ما در إنتظار « خاتم الاوصیاء » عجل الله تعالی فرجه هستیم با تحقق وعده خداوند چه خواهیم کرد؟!
نکته جالب این که در آیات 90 به بعد سوره بقره علت إیمان نیاوردن آنان بیان شده است از جمله حرص به مادّیات و دنیا گرائی.(3)
پس باید عبرت گرفت و با بررسی آن علل و عوامل در دفع و رفعِ آن آسیب ها کوشش نمود قبل از آن که دیر شود. در آیه 16 حدید نیز بر این امر تأکید شده است.
موضوعِ «آسیب شناسی جامعه منتظر» از مهمترین موضوعاتی است که باید خواص جامعه به طور جدی به آن بپردازند.
به راستی چه چیزی سبب شده است تا عدّه ای به گواهی تاریخ در برابر حجّت های الهی به مخالفت بر خیزند بدون این که دشمنی یا حبّ دنیا علت این مخالفت بوده باشد؟!
و همین موضوع در مورد برخی از منتظران حضرت هشدار داده شده است!(4) مشکل کجاست؟ و راهِ چاره چیست؟
ص: 128
پس از ظهورِ إمام زمان عجل الله تعالی فرجه و با توجه به معیارهای تشخیصِ موعود راستین از مدعیان مهدویت، مهمترین وظیفه ما این است که خودِ حضرت را معیارِ حق قرار دهیم و در صفحه ذهنمان فقط این مطلب باشد که «الحُجّه بن الحَسن مَع الحقّ و الحقّ مَع الحُجّه»(1) و کارهای حضرت را با عقل ناقص خود نسجیم چرا که او دارای مقام عصمت و مأمور إلهی است.
کسی که ویژگی او این است که«وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری»(2) اگر بخواهیم أفعالِ او را با ذهن خود بسنجیم قطعاً دچار مشکل می شویم «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرا»(3)
نمونه قرانی این مسأله ماجرای ذبح گاو توسط بنی إسرائیل بود وقتی حضرت موسی علیه السلام فرمان إلهی را مبنی بر ذبح گاو بیان نمود آنها گفتند: آیا ما را مسخّره کرده ای(4) ؟ ! (یعنی ما به تو می گوئیم از خداوند بخواه قاتل جوانِ بی گناه مشخص شود آنگاه به ما می گوئی گاو بکشیم! کشتن گاو چه ارتباطی با قاتل دارد؟!)
با بیان فوق إشکال کارِ آنان به خوبی روشن می شود اگر آنان به این مطلب توجه می نمودند که حضرت موسی علیه السلام می گوید خداوند متعال فرمان می دهد که گاوی ذبح نمایید لازم بود با تمام وجود در پی انجام این فرمان باشند هر چند سرّ آن را ندانند.
قطعاً یکی از دستاورد های مهم سفرِ حضرت موسی در همراهی با حضرت خضر نیز همین موضوعِ حساس بود وقتی حضرت خضر علت کارهای خود را تشریح نمود(5) گفت: «وَ ما فَعَلْتُهُ
ص: 129
عَنْ أَمْری» یعنی آن چه را که انجام دادم سرِ خود و از روی هوا و هوس نبود بلکه من مامور الهیم!
مشکل این جاست که ما براساس علوم و اطلاعاتی که داریم قضاوت می کنیم از منظر دید حضرت موسی(1)، سوراخ کردن کشتی و کشتن بچه جرم و گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی بود! لذا به شدت اعتراض کرد.
اما آیا اگر آن چه را که حضرت خضر می دانست او هم اطلاع داشت باز هم این کارها را خلاف می دید یا عین تفضل و رحمت می دید!؟ لذا وقتی حضرت خضر حکمت و فلسفه ماموریت الهی خود را بیان نمود او شرمنده شد و دانست که در برابر مامور خدای حکیم، باید مطیع و فرمانبردار بود.
در قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی در معارضه و مبارزه با مستکبران و دجالان، مواردی پیش می آید که به خاطر رعایت اصول امنیتی و غلبه بر دشمن، صلاح نیست اسرار و واقعیت های ماموریت محوَّله بیان شود در چنین مواقعی است که اهمیّت این نکته به خوبی مشخص می گردد.
برخی از افراد عمر طولانی را امری محال دانسته و همین امر را بهانه ای برای انکار وجود حضرت یا تردید در آن دانسته اند! آیا عمر طولانی محال است؟!
خداوند متعال در مورد حضرت یونس می فرماید : «و اگر او از تسبیح گویان نمی بود حتماً در شکم ماهی تا روزی که خلق مبعوث شوند باقی می ماند(2)»
حضرت یونس در جایی قرار گرفته (معدّه نهنگ) که جای هضم هر چیزی است که درون آن قرار گیرد، هوائی برای تنفس نیست و در ظلمت محض به عبارت دیگر در بدترین موقعیت حیات قرار دارد خدایی که این قدرت را دارد که بنده اش را در چنین جایگاهی تا روز قیامت نگه دارد آیا قدرت ندارد حجّتش را در شرائط طبیعی نگه دارد؟!
نکته جالب این که در این صورت نهنگ هم لازم بود تا قیامت زنده باشد.
ص: 130
گر چه حضرت یونس علیه السلام نجات یافت اما این آیه امکان عمر طولانی را إثبات می کند زیرا اگر عمر طولانی محال بود معنی نداشت که بفرماید: « لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُون».
ممکن است کسی بگوید به چه دلیل می گوئید مراد از این جمله این است که تا قیامت به صورت زنده زندانی می شد؟
در پاسخ خواهیم گفت ماندن تا روز قیامت به صورت مرده امر عجیبی نیست هر کس که می میرد روح او تا قیامت باقی خواهد ماند سپس زنده خواهد شد.
آیه فوق امکان عمر طولانی را اثبات می نماید اما وقوع آن را نیز می توان اثبات نمود قران یک مقطع از حیات حضرت نوح علیه السلام یعنی دوران تبلیغ او تا زمان نفرین را، 950 سال بیان می کند(1) اگر دوران قبل از نبوت و دوران بعد از طوفان را هم إضافه کنیم یک دوره بسیار طولانی خواهد شد.
به بیان نورانی امام صادق، وی 2500 سال عمر نمود.(2)
یکی از شگفتیها و معجزات خداوند در مورد حضرت این است که گَرد پیری بر چهره مبارک ایشان نمی نشیند و پیوسته چهره او همانند جوانی 30 تا 40 ساله می باشد(3)
با بیان امام صادق برخی وقتی حضرت با به این صورت می بینند او را انکار می کنند!؟ چرا که باور چنین حقیقتی برایشان دشوار است!
ص: 131
قطعاً ریشه و منشأ این سنگین بودن چنین امری و همین طور موضوع طول عمر حضرت، ضعف در توحید و خداشناسی است امام مجتبی علیه السلام می فرماید: «خداوند به او عمر طولانی می دهد سپس همانند جوانی کمتر از چهل سال او را ظاهر می گرداند تا معلوم شود خداوند بر هر کاری توانا است»(1)
آیا چنین امری امکان پذیر است؟
خداوندی که می تواند غذا و نوشیدنی عُزَیر نبی را به مدت صد سال تر و تازه(2)
و أصحاب کهف را به مدت سیصد و نه سال بدون این که آب و غذائی بنوشند سالم و زنده نگه دارد(3)
از دل کوه شتر برای مردم بیرون آوَرَد(4)
و آتش را بر ابراهیم خلیل سرد و سلامّت گرداند(5)
از دلِ یک سنگ دوازده چشمه جاری سازد(6)
جوان نگه داشتن حجّتش أمری ساده و آسان است آری او «ذُو الْعَرْشِ الْمَجیدُ فَعَّالٌ لِما یُریدُ»(7) است .
این آیات، نمونه هایی از آیات تبیینیِ مهدویت بود نمونه های دیگر مثل:
-آیه 92 سوره یوسف برای تبیینِ جلوه رحمت إمام زمان عجل الله تعالی فرجه،
-آیاتِ 123به بعدِ آل عمران، 9 به بعدِ أنفال، 25 سوره احزاب، 24 سوره فتح، و آیاتی از این قبیل برای تبیینِ نقش إمدادهای إلهی در یاری حضرت.
ص: 132
-آیاتِ 151 آل عمران و 12 أنفال و 18 کهف و 26 أحزاب و 2 حشر برای تبیینِ نقش رعب در شکستِ دشمن و پیروزی لشکرِ إمام زمان عجل الله تعالی فرجه،
-آیاتِ 11 سوره رعد و 25 حدید برای تبیینِ نقش مردم در ظهور و...
خلاصه:
دسته ای از آیات قران برای تبیین و توضیح موضوعات مهدوی و پاسخگوئی به سؤالات و شبهات این عرصه، نقش تعیین کننده ای دارد.
برای تبیین فوائد امام غائب، علل مخالفت گروهی از مومنان با حضرت هنگام ظهور، خطر ارتداد بر خی از آنان، موضوع طول عمر امام زمان علیه السلام و جوان ماندن ایشان و دهها موضوع دیگر، می توان از آیان قران کمک گرفت.
ص: 133
ص: 134
مهمترین مسأله ای که پس از رحلت رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله در میان امّت إسلام مورد بحث و گفتگو قرار گرفت و در طول تاریخ همواره محور مباحث بوده مسأله امامت می باشد .
مهدویت زیر مجموعه امامت است و نوعِ نگاه و إعتقاد به امامت در مهدویت منعکس می گردد و منشأ إختلافاتی که در بحث مهدویت بین ما و اهل سنت، وجود دارد همین نکته است لذا قبل از ورود به این بحث لازم است موضوع امامت بررسی شود
معنای لغوی إمام :
به انسان یا چیزی که مورد پیروی قرار گیرد خوب باشد یا بد ، حق باشد یا باطل إمام گفته می شود(1)
عرب به شاغولی که بنّا استفاده می کند؛ الگویی که خیاط از آن کمک می گیرد؛ فرمانده؛ راهنما؛ راه و ... إمام می گوید(2) .
در قران و روایات واژه إمام علاوه بر معنای اصطلاحیش به معنای لغوی نیزبه کار رفته است تعبیر «ائمّه کفر»(3) و «ائمّه جور»(4) ازهمین باب است طبق این معنی به عنوان مثال حضرت ابراهیم
ص: 135
خلیل علیه السلام إمامِ نور است و نمرود إمامِ نار. در بین مردم به ویژه در میان عرب به علمای بزرگ إمام گفته می شود.
معنای إصطلاحی :
الف : إصطلاح قرانی
امامت به معنای درجه و رتبه ای فوق نبّوت و رسالت است که خداوند متعال به برخی از بندگان خاص خود عطا نموده است طبق آنچه که در آیه 124 بقره آمده است حضرت إبراهیم علیه السلام در حالی که نبی و رسول بود بعد ازپشت سر گذاشتن موفقیّت آمیز امتحانات إلهی، خداوند متعال این مدال را به او عطا نمود(1).
لازم به ذکر است که نسبت بین « إمام » به این معنی و « نبی » ، عموم و خصوص من وجه است برخی از انبیاء هم نبی بودند و هم إمام ، برخی فقط نبی بودند ائمه معصومین نیز إمام هستند ولی نبی نیستند(2) .
ب :إصطلاح کلامی
امامت در إصطلاحِ کلام به معنای جانشینی رسول گرامی إسلام صلی الله و علیه و آله می باشد.(3)
اصل امامت به معنای مذکور مورد اتفاق همه فِرَق مسلمان می باشد اما در مورد جزئیات آن اختلافات بسیار زیادی وجود دارد .
مسأله مهم در این جا این است که اگر موضوع جانشینی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مورد بحث است ببینیم
ص: 136
اولاً شؤون و وظایف رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چه بوده ؟
ثانیاً کسی که می خواهد جانشین حضرت قرار گیرد وظیفه او چیست ؟ به عبارت دیگر معنای جانشینی و امامت چیست ؟ آیا جانشینی در تمام وظایف و شؤون به جز دریافت وحی مطرح است یا جانشینی فقط در حیطه حکومت و کشورداری مورد نظر است ؟! !
شؤون و وظایف رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم :
1- دریافت و ابلاغ وحی به امّت
2- تبیین آیات قرآن
طبق آیات 44 و 64 سوره مبارکه نحل آیات قرآن نیازمند به تبیین می باشد چرا که در قرآن عمدتاً کلیات مطرح شده است و بیان جزئیات هر مسأله و حدود و ثغور آن از طرف خداوند متعال به عهده رسولش گذاشته شده است . به عبارت دیگر علاوه بر« وحی قرانی » ، « وحی تبیینی » هم وجود دارد(1)
طبق این اصل ، قرآن نیازمند به تبیین می باشد و اگر کسی بگوید « حَسبُنا کتابُ الله » کتاب خدا برای ما کافی است و نیاز به چیز دیگری نداریم منشائی جز جهل ندارد و همین آیات خط بطلان بر این دیدگاه می کشد.
3- بیان احکام و سایر نیازهای دینی مردم
احکام به معنای بایدها و نبایدهایی است که از سوی آفریدگار هستی به جهت رشد و تعالی انسان توسط رسولش بیان می شود پیروی از احکامی که از غیر این طریق بیان شود و با سلسله مراتب به حق تعالی منتهی نشود خروج از توحید محسوب می شود(2) .
4- پاسخ به سؤالات و شبهات
ص: 137
اگر رسول برای هدایت بشر آمده است باید موانع هدایت نیز برداشته شود و از جمله این موانع شبهاتی است که اگر حل نشود مانع هدایت خواهد بود .
5- قضاوت و داوری
طبق آنچه که از آیه 65 سوره نساء و آیه 6 و 36 سوره أحزاب و سایر ادلّه استفاده می شود قضاوت و داوری شأنی است الهی که خداوند متعال آن را بر عهده رسولش قرار داده است و کسی حق داوری دارد که از طرف رسول و جانشینان معصومش مأذون باشد در غیر این صورت غاصب خواهد بود و داوری او هیچ ارزشی نخواهد داشت و مصداق مراجعه به طاغوت است(1) .
6- ولایت معنوی
ص: 138
ولیّ عالم، خداوند متعال است که رسول از طرف او مظهر إعمال ولایت در عالَم قرار می گیرد مسأله شب قدر و نزول فرشتگان در این شب به محضر حجّت زمان در راستای همین حقیقت است(1) .
7- حفظ دین از تحریف
چون دین اسلام، آخرین دین است و وحی تشریعی تا ابد قطع شده است پس باید پیوسته اصل دین آنگونه که نازل شده است نزد ولیّ خداوند محفوط نماند.(2)
8- زعامّت و رهبری
درصورتی که زمینه تشکیل حکومت وجود داشته باشد از جمله وظایف حضرت، تشکیل حکومت اسلامی است همانگونه که با هجرت ایشان به مدینه منوّره عملاً این حقیقت شکل گرفت .
عهده دار شدن این وظائف نیازمند به علم ، إذن ، ولایت و قدرت إلهی و مقام والای عصمت می باشد تا مردم نسبت به آن چه که بیان می شود اعتماد و اطمینان کامل داشته باشند .
با رحلت حضرت مهمترین و اساسی ترین مسأله ای که در میان امّت اسلام مطرح شد بحث جانشینی رسول گرامی اسلام بود .
حال سؤال این است که معنای جانشینی پیامبر چیست ؟ و وظیفه جانشین حضرت چه می باشد؟
قطعاً شأن اول منتفی است چرا که حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین است(3) و با إرتحالش وحی نیز قطع می گردد حال باید دید رابطه إمام با سایر شؤون و وظائف پیامبر إسلام چیست ؟
ص: 139
اهل سنت امام را به معنای حاکم و اداره کننده جامعه می نگرند که چون زندگی مردم اجتماعی است پس حال که رسول خدا از دنیا رفته است بر مردم واجب است از میان خود کسی را به عنوان حاکم برگزیند .
اما شیعه إمامیه امامت را تداوم رسالت و إمام را عهده دار تمام شؤون و وظائف رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله به جز دریافت وحی می داند.
و بدیهی است که تفاوت این دو نگاه نسبت به إمام و امامت از عرش تا فرش می باشد.
امامت از دیدگاه اهل سنت :
تعریف : « الامامة رئاسة عامّه فی امر الدین و الدنیا خلافة عن النبی(1) »
امامت ریاستی است عمومی در مسأله دین و دنیا بعنوان جانشین پیامبر
جایگاه :
از دیدگاه اهل سنت امامت از فروع دین و تکلیف خود امّت است و وجوب آن کفائی است(2)
راههای نصب و تعیین إمام :
الف : رأی اکثریت ب : رأی اهل حل و عقد
ج : وصیت إمام قبل د : از طریق إجبار و زور ( القهر و الاستیلاء = کودتا )
نکته : اگر إمامی از طریق إجبار و زور قدرت را در دست گرفت سپس دیگری آمد و بر او غالب شد شخص اول از امامت عزل و دومی که قدرت را در دست گرفته إمام خواهد شد(3) !!
صفات و ویژگی های إمام :
گر چه علمای اهل سنت برای إمام شرائطی مثل مجتهد ، مدیر ، مدبر ،شجاع ،عادل بودن و امثال آن را ذکر کرده اند اما در عین حال گفته اند اگر کسی که دارای این شرائط باشد نبود بر امّت
ص: 140
واجب است کسی را که فاقد این شرائط است انتخاب کنند تا آنجا که تفتازانی می گوید حتی اگر فاسق و جاهل هم باشد باز اطاعت از او لازم است(1) !!
حال باید این سؤال را از آنان پرسید که اگر در میان امّت کسی که از نظر علم و عدالت سرآمد دیگران باشد وجود داشته باشد آیا امامت به غیر او می رسد !؟ این در حالی است که بزرگان آنها به برتری إمام علی علیه السلام نسبت به دیگران اقرار نموده اند قاضی ابوبکر باقلانی می گوید بارها خلیفه دوم گفت اگر علی به داد ما نرسیده بود هلاک شده بودیم (2) عجیب تر از آن سخن ابن ابی الحدید است که می گوید : « الحمد لله الذی قدّم المفضول علی الفاضل(3) » !!!؟؟ آیا با این سخن ، حکمت و عدالت خداوند را زیر سؤال نبرده است ؟!!
وظیفه إمام :
وظائف إمام عبارت است از : « سازماندهی سپاه و حفظ مرزها ، مقابله با ظالم و گرفتن حق مظلوم،اقامه حدود ،تقسیم بیت المال ، فرستادن آنها به حج و جهاد » به بیان باقلانی این ها وظائف إمام است و به خاطر همین نصب می شود(4)
همان گونه که ملاحظه می شود وظائفی که برای إمام بیان می کنند همان وظائف یک پادشاه و رئیس جمهور است و إمام به عنوان اداره کننده جامعه و حاکم دیده می شود!
امامت از دیدگاه شیعه :
تعریف :
«الامامة نیابة عن النبی فی جمیع شؤونه الا الوحی إنتصاباً من الله»(5)
ص: 141
امامت نیابت از پیامبر إسلام صلی الله علیه و آله است در همه شؤون و ظائف او به جز دریافت وحی که از طرف خداوند نصب می شود .
جایگاه :
طبق این تعریف امامت از اصول دین و امری است که در عرش الهی حکم آن صادر می شود و اهمیت آن به حدّی است که اگر رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله این امر إلهی را به امّت ابلاغ نکرده بود گویا رسالتش را انجام نداده بود (1).
و با إعتقاد به امامت و ولایتی که از سوی حق تعالی صورت گیرد توحید شکل می گیرد(2)
و به همین جهت است که اگر کسی معتقد به چنین إمامی نباشد و از دنیا برود به مرگ جاهلی از دنیا رفته است و به بیان إمام صادق علیه السلام باید از خداوند بخواهیم حجّتش را به ما بشناساند چرا که در غیر این صورت گمراه خواهیم شد(3)
ص: 142
ص: 143
شرائط و راه نصب :
وقتی وظائف إمام همان وظائف پیامبر به جز دریافت وحی باشد، طبیعی است که باید تمام شرائط و ویژگی های حضرت، از عصمت ،علم مطلق ،ولایت و قدرت إلهی و تخلّق به تمام فضائل و کمالات را دارا باشد و نصب و تعیین چنین إمامی جز از طریق ذات أقدس إلهی امکان پذیر نیست .
آری امامت امری مردمی نیست که مصداق « و أمرهم شوری بینهم » قرار گیرد بلکه امری است إلهی که مستقیماًً توسط خداوند متعال تعیین می شود(1) و رسول مکرّم إسلام در قضیه غدیر خم مأمور بود امامت إمام علی علیه السلام را از ناحیه خداوند متعال إبلاغ کند .
ابن هشام در کتاب تاریخ خود که از مهم ترین کُتب تاریخ اهل سنت است نقل می کند که در اواخر ایام بعثت که ایام بسیار طاقت فرسایی برای حضرت بود رئیس یکی از قبایل در ایام حجّ به حضرت عرض کرد حاضر است مسلمان شود به شرطی که حضرت ؛ او یا یکی از افراد قبیله او را به عنوان جانشین خود انتخاب کند ( با توجه به این که در نظام قبیله گرائی اگر رئیس یک قبیله مسلمان می شد تمام قبیله مسلمان می شدند ) اما حضرت با کمال صراحت فرمودند :
«الامر الی الله یضعه حیث یشاء » این مسأله مربوط به من نیست بلکه به دست خداوند است آن را در جایی که خود بخواهد قرار می دهد (2).
نتیجه:
إمام مهدی از دیدگاه شیعه :
- او از نسل رسول الله از ذریه حضرت زهراء و فرزند إمام حسن عسکری صلوات الله علیهم
اجمعین می باشد .
- در سال 255 هجری متولد شد و هم اکنون نیز زنده است .
- دوازدهمین جانشین رسول گرامی إسلام صلی الله علیه و آله و خاتم الاوصیاء می باشد.
ص: 144
- بر اساس حکمت إلهی در حال غیبت به سر می برد .
- به عنوان حجّت خداوند و واسطه فیض إلهی در حال غیبت ، همانند خورشیدِ پشت ابر دارای آثار و برکات بی شماری برای بشریت و همه مخلوقات می باشد .
- تمام میراث علمی و معنوی انبیاء و اولیاء إلهی و هر آنچه که بر حضرت رسول نازل شد و تا روز قیامت مورد نیاز بشریت می باشد نزد اوست و با ظهورش در اختیار بشریت قرار خواهد گرفت إن شاء الله .
ص: 145
مهدویت از جمله موضوعاتی است که علاوه بر پشتوانه های مستحکم قرآنی و روایی از برهان ها و استدلال های عقلی نیز برخوردار می باشد با توجه به جایگاه والای عقل به ویژه از نگاه شیعه که معتقد به حُسن و قُبح عقلی است و عقل را به عنوان حجّت درونی می نگرد(1) و آیات و روایات فراوانی در جایگاه و عظمت عقل و ارزش تعقل داریم بررسی این موضوع از منظر عقل اهمیت ویژه ای خواهد داشت(2) .
برای اثبات ضرورت نصب و تعیین إمام از جانب خداوند متعال بیش از ده برهان عقلی(3) إقامه شده است که به جهت اختصار به برخی از آن ها اشاره می شود :
1- برهان سبر و تقسیم (4)
آنچه که در راستای هدایت بشریت تا روز قیامت مورد نیاز بود خداوند متعال آن را در اختیار رسولش قرار داد و حضرت آنچه را که در سطح فهم مردم آن زمان و مورد نیازشان بود بیان نمود
ص: 146
اما قطعاً همه آن چه را که خداوند در اختیار او قرار داده بود از تبیین قرآن و علم به ظهر و بطن ، ناسخ و منسوخ و همه احکام را به جهت عدم ظرفیت فهم بسیاری از این مسائل از سوی مردم و عدم نیازشان مطرح ننمود .
حال سؤال این است که خداوند متعال برای هدایت بشریت تا روز قیامت بعد از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چه برنامه ای در نظر گرفته است ؟ با توجه به این که قرآن نیاز به تبیین دارد و تمام قرآن برای مردم تبیین نشد و تمام احکام ذکر نشد آیا نمی بایست کسی را همانند رسولش قرار می داد که راه او را ادامه دهد و وظائف او به جز دریافت وحی را بر عهده گیرد ؟
در اینجا سه صورت قابل تصوّر است :
الف- خداوند امر امّت را در این مسأله مهمل گذاشته است فقط برای مدت 23 سال زیباترین و کامل ترین برنامه هدایت را مقرر ساخت اما برای بعد از آن هیچ برنامه ای در نظر نگرفت و به عبارت دیگر دینی ناقص فرستاده است .
قطعاً این فرض به معنای متهم نمودن خداوند و زیر سؤال بردن حکمت و عدالت حق تعالی است و هیچ موحدی نمی تواند آن را بپذیرد .
ب- خداوند دین جامع و کاملی فرستاد اما رسولش در ارائه و ابلاغ آن به امّت کوتاهی نمود.
این فرض هم علاوه بر إشکال فوق،اشکال دیگری نیز دارد و آن این که با توجه به مقام عصمت حضرت و سیره عملی ایشان که هرگاه به مسافرت می رفتند و مدت کوتاهی هم از مدینه خارج می شدند برای خود جانشین قرار می دادند هرگز قابل قبول نمی باشد و نمی توان حضرت را متهم ساخت که در انجام وظیفه و ابلاغ این حقیقت کوتاهی نموده باشد .
ج- خدای حکیم در راستای هدایت بشریت تا روز قیامت همانند زمان رسولش با نصب و تعیین افرادی همتای آن حضرت زیباترین و کامل ترین نظام هدایت را مقرر ساخت رسولش هم
ص: 147
این امر حیاتی را در موقعیت های متعدد از جمله غدیر خم به مردم ابلاغ نمود اما امّت در پذیرش آن کوتاهی نمودند(1) .
با توجه به باطل بودن فرض اول و دوم این فرض ثابت می گردد علاوه بر این که شواهد و قرائن متعددی در معتبرترین منابع اهل سنت وجود دارد که این مسأله را تأیید می کند .
حذیفه بن الیمان محضر مبارک رسول خدا عرض کرد یا رسول الله ! ما در شرّ و وضعیت بدی به سر می بردیم و خداوند برای ما خیری را آورد که هم اکنون در آن قرار داریم ( اشاره کرد به بعثت پیامبر اسلام پس از دوران جاهلیت ) سپس سؤال کرد آیا پس از این خیر ، شری خواهد بود ؟ حضرت فرمودند بله پرسید چگونه ؟ حضرت فرمودند بعد از من پیشوایانی خواهند آمد که هدایت مرا نمی پذیرند و سنت مرا عمل نمی کنند در میان آنها مردانی هستند قلب آنها قلب شیاطین است در قیافه انسان .(2)
در روایت دیگری حضرت می فرمایند :
ص: 148
« روز قیامت بر سر حوض کوثر منتظر امّتم هستم به ناگاه می بینم کسانی را از امّتم به سوی عذاب می برند می گویم خدایا امّتم ! خطاب می رسد نمی دانی اینها به عقب ( دوران جاهلیت ) بازگشتند» در بیان دیگری خطاب به حضرت گفته می شود «نمی دانی این ها بعد از تو چه کردند ؟!»(1)
این برهان از بیان نورانی امام علی علیه السلام گرفته شده است حضرت در خطبه 18 نهج البلاغه با دیدن وضعیت اسفناک امّت اسلام ، می فرماید :
« ... آیا خداوند دین ناقصی فرستاد پس از آنها برای کامل کردن آن کمک خواسته ؟! یا اینها شریک خداوند هستند که هرچه بگویند خداوند باید مهر تأیید بر آن بزند ؟! یا اینکه خداوند دین کاملی فرستاده ولی رسولش از ابلاغ آن به مردم کوتاهی نموده است (2).... ؟! »
ص: 149
با مطالعه دقیق تاریخ اسلام پی به این حقیقت می بریم که با کوتاهی مردم چه بر سر اسلام آمد و حتی خود حاکمان به خاطر عاجز ماندن از پاسخ به سؤالات اسلام پژوهان بارها و بارها اقرار نمودند که اگر علی به داد ما نرسیده بود هلاک شده بودیم(1) !؟! قرآن دچار تفسیر به رأی شد به جای احکام الهی ، احکام سلیقه ای و شخصی آمد و این انحراف تا آنجا پیش می رود که یزید به عنوان جانشین پیامبر مطرح می شود و امام حسین علیه السلام به عنوان خارج از دین کشته می شود ؟!
2- برهان لطف(2)
تعریف :
در إصطلاح کلام آنچه را که از سوی خداوند متعال برای تحقّق هدف خلقتِ انسان و نزدیک شدنِ او به این هدف ، با حفظ اختیارش صورت گیرد « لطف » می گویند(3) .
اقسام لطف :
لطف محصِّل : انجام اموری از ناحیه خداوند متعال که تحقق هدف خلقت متوقف بر آن ها است را لطف محصل می گویند مثل فرستادن پیامبران و بیان تکلیف (4).
لطف مقرّب : یعنی انجام اموری از ناحیه خداوند متعال که در مکلف انگیزه ایجاد شود و او را به اطاعت نزدیک و از معصیت دور سازد مثل وعده و وعید های الهی(5) .
ص: 150
نصب امام از سوی خداوند مصداق هر دو قسم می باشد .
بیان مطلب : پیامبر إسلام صلی الله علیه وآله آنچه را که مورد نیاز و در حد فهم مردم بود بیان نمود اما همه احکام و معارف که بشر تا روز قیامت نیاز دارد امکان بیان آن وجود نداشت مردم بسیاری از موضوعاتی را که امروزه مطرح است توان درک و فهم آن را نداشتند تا حکم آن بیان شود پس به همان دلیل که ما نیاز به پیامبر داشتیم باید خداوند پیوسته تا روز قیامت پس از پیامبر افرادی را که همتای او هستند به عنوان جانشین او قرار دهد تا آن ها با در اختیار داشتن آنچه که بر رسول مکرم إسلام نازل شده است در هر زمان نیاز مردم را در امور دینی برآورده سازند و قرآن و احکام را طبق نیاز هر زمان بیان کنند و به عبارت دیگر تعیین چنین جانشینی در هر زمان از سوی خداوند لطف است و لطف بر خداوند لازم است .
علاوه بر این ، نصب امام از سوی خداوند مصداق لطف مقرّب نیز می باشد یعنی وجود چنین انسان کاملی در میان امّت ، مردم را به اطاعت نزدیکتر می نماید
به عبارت دیگر آیا اگر از سوی خداوند پیوسته انسان کاملی برای امّت قرار داده شود که دارای مقام عصمت ، علم مطلق و جامع تمام فضائل و کمالات باشد مردم بهتر می توانند خداوند را عبادت کنند و به هدف خلقت نایل شوند یا چنین کسی نباشد و مردم به حال خود رها شوند ؟! و به عبارت سوم آیا اگر کسی همانند امام علی علیه السلام میان مردم باشد مردم بهتر می تواند عبودیت و بندگی خدا را انجام دهند یا نباشد ؟!
وجود چنین فردی در میان امّت لطف است و لطف بر خداوند لازم است تا نقض غرض لازم نیاید
برهان لطف به بیانی دیگر :
الف- خداوند تکالیفی را بر بندگان واجب ساخته است .
ب- غرض خداوند امّتثال این تکالیف توسط انسان به جهت رشد و تعالی شان بوده است .
ج- این امّتثال بدون انجام اموری از جمله نصب امام در سطح وسیعی از بندگان امکان پذیر نیست
ص: 151
پس به جهت اینکه نقض غرض لازم نیاید نصب چنین امامی از سوی خداوند لازم است(1) .
به بیان مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در شرح تجرید وجود چنین امامی از سوی خداوند لطف است و اینکه این امام عملاً هم زمام امور مردم در دست او باشد لطف دیگری است و اگر هم اکنون از لطف دوم محروم هستیم نقص از ناحیه خود ماست نه از ناحیه خداوند .
« وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا (2)»
پس اگر اشکال شود که در إمامِ غائب چه لطفی است پاسخ آن این است که
اولاً سبب غیبت، خود مردم و قدر نشناسی آنان بود
و ثانیاً إمام غائب همانند خورشید پشت ابر، دارای آثار و برکات متعددی است.
3 – شایسته سالاری
اگر برای یک عمل قلب بسیار حساس ، برای خلبانی یک هواپیمای غول پیکر مسافربری ، برای پرتاب و هدایت یک سفینه فضائی و أمثال آن ، افراد متعددی برای عهده دار شدن این مسؤولیت ها وجود داشته باشند همه بالاتّفاق می گویند باید بهترین و شایسته ترین فرد را برای انجام این کارهایِ حساس إنتخاب نمود منشأ این اتفاق نظر، حکم عقل است .
قران مجید در مورد مسأله امامت و این که چه کسی لیاقت امامت و رهبری را دارد عقل إنسان ها را به داوری فراخوانده و فرموده :
« آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟(3)»
خداوند متعال در این آیه شریفه بین دو نفر تقابل ایجاد نموده سپس عقل را به داوری فراخوانده که کدام یک از این دو نفر شایستگی امامت را دارند :
ص: 152
الف : کسی که به سوی حق هدایت می کند .
ب : کسی که برای هدایت شدنش نیاز به هدایت هدایت کننده ای می باشد .
طبیعی است که همه إنسان ها این گونه اند که برای هدایت شدنشان نیاز به هدایت کسانی مثل انبیاء ، ائمه علیهم السلام ، علماء ، معلمان ، پدر و مادر دارند در نتیجه دسته اول باید کسانی باشند که هرگز حتی لحظه ای در ضلالت و گمراهی نبوده باشند تا نیاز به هدایت داشته باشند در غیر این صورت داخل در دسته دوم خواهند بود و دو گروه نخواهیم داشت لذا با إستفاده از این تقابل نتیجه می گیریم که دسته اول کسانی هستند که پیوسته در هدایت بوده اند همانند حضرت عیسی علیه السلام که در بدو تولد می گوید : من بنده خدا هستم و(1) ... و به عبارت دیگر ویژگی این دسته این است که دارای مقام والای عصمت می باشند .
لازمه این بیان این است که پیوسته در میان امّت باید معصوم وجود داشته باشد در غیر این صورت این سؤالِ خداوند لغو خواهد بود .
حال سؤال این است که با وجود معصوم در میان امّت که شایسته ترین فرد برای امامت و رهبری است از چه کسی باید پیروی نمود ؟ و عقل چه حکمی می کند ؟(2)
چند تبیین عقلانی :
1- إنسان مستمرّ
اگر انسان و حیات و زندگی او را فقط در محدوده دنیا ببینیم نه تنها هیچ ضرورتی نسبت به وجود إمام معصوم و إنسان کامل نیست بلکه نیازی به عقل هم نیست چرا که در بسیاری از موارد عقل مزاحم لذّت مادی ماست و ما را نسبت به کاری که انجام داده ایم سرزنش می کند بلکه با همان غریزه ، انسان می تواند یک زندگی لذّت بخشی داشته باشد
اما استعدادهای شگفت انگیز انسان حاکی از این است که این موجود صرفاً برای این عالم آفریده نشده است و با مرگ حیات او پایان نمی پذیرد برای پریدن از یک جوی نیم متری ده متر دور
ص: 153
خیز نمی کنیم برای حمل یک آجر از تریلی هجده چرخ استفاده نمی شود برای تأمین برق یک روستا نیازی به ساختن نیروگاه بزرگ اتمی نیست
إستعداد های فوق العاده ، حبّ بقاء ، کمال جویی و مطلق گرایی در انسان به خوبی نشان می دهد این چند صباحِ عمر دنیوی او نمی تواند همه حیات او باشد بلکه بخش کوچکی از حیات وسیع و گسترده اوست و با رفتن از این عالم زندگی او پایان نمی پذیرد بلکه حیات اصلی و ابدی او شروع خواهد شد.
پس إنسان یک موجود مستمرّ است حال برای شناخت آن عالم و شکوفا نمودن این إستعدادهای بی نظیرِ إنسان ، پیوسته نیاز به یک إنسان کامل می باشد تا هادی و رهنمای او در پیمودن درجات رشد و تعالی باشد و با قرار گرفتن در تحت هدایت های ظاهری و با طنی او نهایت استفاده از این سرمایه های عظیم إلهی خود را ببرد و به جایی برسد که رفتنش از این عالم خاکی این چنین عارفانه باشد :
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار از خدمت خواهران و برادران مرخص و به جایگاه ابدی سفر می کنم »(1)
2 - إنسان مرتبط
إنسان یک موجود بریده و جدای از عالم هستی و پیرامون خود نیست بلکه در دنیایی سراسر ارتباط و تأثیر و تأثّر زندگی می کند که نوع برخورد و رفتارش در دیگران و عالم تأثیر می گذارد و بالعکس.
فیزیک جدید هم ارتباط إنسان و افعال او با عالم هستی را اثبات کرده است حرکت دست ما در این جا در دورترین کهکشانها و سخن دروغ یا راست ما در مولکول های آب تأثیر می گذارد و ... .این روابط نیازمندِ ضوابطی است تا این ارتباط ها به گونه ای سامان داده شود که ارتباطی که به نفع ماست داشته باشیم و از آن چه که به ضررمان است پرهیز کنیم .
ص: 154
عقل کلیات را درک می کند و از شناخت جزئیات و این روابط عاجز است تا چه رسد به ضوابط آن ، دست علم نیز از شناخت همه این روابط کوتاه است زیرا حوزه علم ، تجربه و محسوسات است .
این جاست که ضرورت وحی مطرح می گردد که خداوند کسی را که آگاه به همه این روابط و آزاد از هواهای نفسانی است هادی بشریت قرار می دهد تا انسان را در شناخت این روابط و ضوابط ، یاری نماید و امامت ادامه نبوت است و به همان دلیلی که به نبوت نیازمندیم به امامت نیز نیازمندیم پیوسته کسی که آشنای به تمام أسرار و رموز هستی و مرتبط با مبدأ غیب است باید وجود داشته باشد زیرا همه آنچه که از طریق وحی بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله نازل شد به دلیل عدم ظرفیت و عدم نیاز مردم آن زمان به همهِ آن ، در اختیار مردم قرار داده نشد پس عقل حکم می کند که لازم است کسی تا روز قیامت باشد که این علوم و معارف و أسرار در اختیار او قرار داده شده باشد و در هر زمان او هادی بشریت باشد و او کسی نیست جز إمام معصوم(1).
3- کفِ پا
خدایی که از قوس کف پای إنسان برای بهتر و راحتر قدم برداشتن بر روی زمین ، غافل نبوده است آیا ممکن است نسبت به امر حیاتی امامت و بهتر قدم برداشتن در عالم معنویت غافل شده باشد(2) ؟؟؟!!
« الّلهم أرزقنا عقلاً کاملاً و لُبّاً راجحاً »
ص: 155
رجعت در لغت: به معنای بازگشت به چیزی که شروع از آن بوده و «رجع» به معنای برگرداندن نیز می باشد(1). رجعت درإصطلاح :شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در تعریف آن می فرماید: «همانا خداوند متعال گروهی از أموات را به همان وضعیتی که بوده اند بر می گرداند پس به عدّه ای از آن ها عزّت می بخشد و به عدّه ای دیگر را ذلیل می گرداند.»(2)
واژه هایی که به این معنا در روایات و أدعیه به کار رفته:
کرّ یَکِرُّ کرّه(3)إیاب و أوبه(4) ردّ یَرُدّ
رجعت از دیدگاه شیعه :
إتفاق نظر بر وقوع آن در آخرالزمان،از ضروریات مذهب،لزوم إیمان به(5) آن ، از أیام الله است، از مصادیق إیمان به غیب، روز تجلی حق
رجعت از دیدگاه اهل سنّت:
معتقد به رجعت فاسق، کذاب وکافراست!؟!
پیشینه و سابقه رجعت
1- «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (6)
ص: 156
2 - «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(1)
3 - «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُم»(2)
4 - «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه»(3)
5 - «وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنی»(4)
إمکان رجعت :
عقل: روشن ترین دلیل بر ممکن بودن چیزی وقوع آن می باشد.
نقل: «إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِر»(5)
إثبات وقوع رجعت در آخرالزمان
«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُون»(6)
(به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند محشور می کنیم و آنها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند!
حماد می گوید إمام صادق علیه السلام فرمودند : مردم (أهل سنت)در مورد این آیه « و یوم نحشر...»چه می گویند گفتم می گویند در مورد قیامت است حضرت فرمودند این طور نیست این مسأله در مورد رجعت می باشدآیا خداوند در قیامت از هر امّتی گروهی را محشور و بقیه را رها می کند؟! آیه یِ مربوطِ به قیامت این آیه است « وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا(کهف 47)» (7)
ص: 157
«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ»(1)
و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسانی که با عذاب الهی از دنیا رفته اند در رجعت برنمی گردند ولی در قیامت برمی گردند(2)
علاوه بر آیات، صد ها روایت وقوع رجعت را به صورت قطعی پیشگوئی نموده است(3)
إشکالِ إختلافی بودنِ روایاتِ رجعت!
1 – در روایات آمده اولین کسی که رجعت می کند إمام حسین علیه السلام است سپس إمام مهدی علیه السلام از دنیا می رود و به دست إمام حسین علیه السلام دفن می شود ! این همه سال إنتظار...؟!
2 – در روایات بیان شده که پیامبر خدا و سایر أنبیاء و أئمّه علیهم السلام رجعت می نمایند از طرفی گفته شده که حضرت مهدی علیه السلام «یملأ الارض قسطاً و عدلاً...» آیا با حضور پیامبر ، إمام مهدی حجّت و رهبر است !؟ در حالی که روایاتِ رجعتِ پیامبر(4) بیانگر این است که خود حضرت سکّان دار میدان نبرد است و ...
کلّیدِ حلِّ مشکل مساله أنواعِ رجعت :
1-رجعت در أیام ظهور
2- رجعت پس از دوران ظهور= «دوران رجعت»
برخی از روایات ناظر به رجعتِ اوّل و برخی ناظر به دوّمی است
ص: 158
تحلیلی زیبا از مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیه 210 بقره تحت عنوان « بحث روائی »
روایاتِ«أیام الله ثلاثه یوم الظهور یوم الکرّه یوم القیامه» ذیل آیه 5 سوره انبیاء
رجعت کنندگان
در إیام ظهور:
خوبان و منتظران واقعی
امام صادق می فرمایند: بیست و هفت نفر از پشت کوفه با حضرت خارج می شوند پانزده نفر از قوم حضرت موسی، کسانی که هدایت به حق می کردند و به حق گرایش داشتند و هفت نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابو دجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر، این ها به عنوان یاران و حاکمان حضرت خواهند بود.(1)
بَدان: فراعنه هر قومی
در دوران رجعت:
خوبان :أولین نفر إمام حسین علیه السلام و أصحابش سپس إمام علی علیه السلام و بعد همه أنبیاء و أولیای الهی(2)
بَدان : دشمنانِ حق و حقیقت در طول تاریخ به جز کسانی که به عذاب إستیصال نابود شده اند
نکته : آخرین إمامی که رجعت می نماید کیست؟
دیدگاه برخی از علما از جمله مرحوم علامه مجلسی(3) : آخرین رجعت کننده إمام مهدی علیه السلام است.
ص: 159
دیدگاه خاص مرحوم طیب إصفهانی(1): إمام مهدی علیه السلام پس از رجعت از دنیا نمی رود تا قران را سر حوض کوثر تحویل دهد.
إمکان زنده ماندن فرد یا افرادی بعد از نفخ صور: آیات 87 نمل و 68 زمر
دلیل زنده ماندن حضرت مهدی بعد از رجعت، تا قیامت: حدیث ثقلین
فلسفه رجعتِ در أیام ظهور:
- مدال عظیم یاری إمام برای منتظران واقعی
- تبیین حق با إقرار و إعتراف خودِ ظالمان
-مجازات سخت ظالمان راهی برای عینیت بخشیدن به عدالت
-قدرت نمائی حق
-شفای دل اهل إیمان(2)
فلسفه رجعت در دوران رجعت:
اضافه بر موارد قبلی، فراهم شدن زمینه رشد و تعالی و تقرّب إلی الله برای مؤمنانی که به خاطر ظلم ظالمان از دسترسی به معصوم محروم بودند.
شبهات
-رجعت موجب إغراء به معاصی می گردد(3)!
پاسخ: اولّاً رجعت همگانی نیست و ثانیاً برای جبران گذشته نخواهد بود.
ص: 160
-رجعت خاتمیت را زیر سؤال می برد زیرا رجعت معجزه است و معجزه ویژه أنبیا می باشد !
پاسخ: معجزه ویژه أنبیاء نیست آیا حضرت مریم علیها السلام پیامبر بود ؟! «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» مریم:25
-رجعت محال است زیرا رجعت رجوع فعل به قوه است و چنین چیزی محال است
وقتی از آن ها سؤال می کنیم پس چرا در أقوام گذشته واقع شده ؟ می گویند اگر مخبر صادقی خبر دهد می پذیریم ولی این رجعت چنین ویژگی را ندارد!!!(1)
پاسخ: اولاً اگر چیزی محال باشد هرگز نمی تواند وجود پیدا کند اگر حتی یک مصداق هم پیدا کند معلوم می شود محال نیست
و ثانیاً رجعت رجوع فعل به قوه نیست بلکه إستمرار تبدیل قوه به فعل است.
-رجعت با تکیف سازگاری ندارد لذا اگر روایتی دلالت بر آن داشت باید تأویل شود
پاسخ: هیچ منعی برای تکیف وجود ندارد همان گونه که در گذشته هم بوده.
-رجعت مخالف آیات قران می باشد
« (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه می دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می گویند:) چنین نیست»(2)
پاسخ: رجعت برای جبران ما فات نیست رجعتِ بدان برای مجازات و عبرت است.
« آیا ندیدند چقدر از اقوام پیش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاک کردیم، آنها هرگز به سوی ایشان بازنمی گردند (و زنده نمی شوند)! »(3)
پاسخ: ما هم بر اساس روایات در مورد رجعت معتقدیم کسانی که به عذاب إلهی نابود شده اند رجعت شامل حالشأن نمی شود.
ص: 161
منابع جهت مطالعه و تحقیق
1- الایقاظ من الهجعه، شیخ حرّ عاملی
2- رجعت، علامه مجلسی ، ترجمه آقای مرتضی جنتیان
3- الشموس المضیئه، سعادت پرور (ظهور نور ترجمه همین کتاب است از محمد جواد وزیری)
4- رجعت یا حیات دوباره،أحمد علی طاهری
5- رجعت از دیدگاه عقل ،قران و حدیث ، حسن طارمی
6- شیعه و رجعت، طبسی نجفی
7- رجعت، سلیمیان
ص: 162
1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: « طُوبَی لِمَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی وَ هُوَ یَأْتَمُّ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ قَبْلَ قِیَامِهِ وَ یَتَوَلَّی أَوْلِیَاءَهُ وَ یُعَادِی أَعْدَاءَهُ ذَاکَ مِنْ رُفَقَائِی وَ ذَوِی مَوَدَّتِی وَ أَکْرَمِ امّتی عَلَیَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(1)
خوشا به حال کسی که قائم اهل بیتم را درک کند و در غیبت او پیش از ظهور به امامت او معتقد باشد با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن او در روز قیامت از رفقای من طرف دوستی من و گرامی ترین امّت من است.
2-قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَی بَیَاض»(2)
ای علی بدان که شگفت آورترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین مردمی باشند در آخر الزمان که پیغمبر خود را ندیدند و از امام خود محجوبند و همان بنوشته که خط سیاهی است بر صفحه سفید ایمان آورده اند.
3-إمام علی علیه السلام: «...أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَی دِینِهِ [وَ] لَمْ یَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَیْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَة»(3)
آگاه باشید هر کدامشان بر دین خود ثابت بماند و برای طول غیبت امام دلش دچار قساوت نشود او در روز قیامت در درجه من با من است.
4-إمام سجّاد علیه السلام: «یَا أبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ وَ الْقَائِلِینَ بِامامتهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ علیه السلام أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ
ص: 163
اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا»(1)
ای ابوخالد مردم زمان غیبت او که معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهورش میباشند از مردم هر زمانی برترند زیرا خدای تبارک و تعالی عقل و فهم و معرفتی به آنها عطا کرده است که غیبت نزد آنها چون مشاهده است و آنها را در این زمان بمانند مجاهد در رکاب رسول خدا (ص) با شمشیر قرار داده است آنان به حق مخلصان و بدرستی شیعیان ما و داعیان بدین خدای عزّ و جلّ در پنهان و آشکار میباشند و فرمود انتظار فرج از بهترین اعمال است.
5-قَالَ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ علیه السلام: « مَنْ ثَبَتَ عَلَی وَلَایَتِنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»(2)
امام چهارم فرمود هر کس در غیبت قائم ما بر دوستی و عقیده امامت ما ثابت باشد خدای عز و جل اجر هزار شهید از شهدای بدر واحد به او عطا کند.
6-إمام باقر علیه السلام: «فَیَا طُوبَی لِلثَّابِتِینَ عَلَی أَمْرِنَا فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَی مَا یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ یُنَادِیَهُمُ الْبَارِئُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادِی آمَنْتُمْ بِسِرِّی وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبِی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّی فَأَنْتُمْ عِبَادِی وَ إِمَائِی حَقّاً مِنْکُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْکُمْ أَعْفُو وَ لَکُمْ أَغْفِرُ وَ بِکُمْ أَسْقِی عِبَادِیَ الْغَیْثَ وَ أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَ لَوْلَاکُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَیْهِمْ عَذَابِی»(3)
خوشا به حال کسانی که بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند کمتر ثواب آنان این باشد که باری جل جلاله فریاد کند بدانها و فرماید ای بندگان و کنیزانم بِه سِرّم ایمان آوردید و به غِیبم تصدیق کردید مژده گیرید به ثواب نیک از طرف من ای بندگان و کنیزانم براستی من از شما پذیرا شوم و از شما درگذرم و شما را بیامرزم و به شما بندگانم را از باران سیراب کنم و بلا را از آنها بگردانم اگر شما نبودید هر آینه عذابم را بر آنان نازل میکردم.
ص: 164
7-إمام کاظم علیه السلام: « طُوبَی لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَی مُوَالَاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً وَ طُوبَی لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(1)
فرمود خوشا بر شیعیان ما که به رشته ولایت ما چسبیده اند در غیبت قائم ما و بر دوستی ما ثابت قدم هستند و از دشمنان ما بیزارند آنان از مایند و ما از آنهائیم به تحقیق ما را به امامت پسندیده اند و ما هم آنها را به شیعه بودن پسندیدیم خوشا بر آن ها و خوشا بر آنها ایشان بخدا در روز قیامت همدرجه ما باشند.
ص: 165
آیات ناظر به وجود حجّت خداوند در هر زمان
اعراف181:7 رعد7:13 إسراء71:17 قصص 51:28
فاطر24:35 دخان3:44 قدر4:97
آیات ناظر به غیبت
بقره3:2 لقمان31 : 20 ملک30:67
حج 22: 45 تکویر15:81
آیات ناظر به ویژگی های حضرت
هود86:11 نور35:24 نمل62:27
آیات ناظر به وظائف منتظران
آل عمران200:3 حدید16:57
آیات ناظر به انتظار
نساء32:4 اعراف71:7 یونس20:10 یونس 102:10 هود93:11
آیات ناظر به علائم ظهور
نساء47:4 نحل45:16 شعراء4:26 سبأ50:34
مومن(غافر)56:40 ق41:50
آیات ناظر به اصحاب
بقره148:2 اعراف159:7 هود8:11
آیات ناظر به ظهور و حکومت جهانی
انفال39:8 توبه33:9 انبیاء105:21 حج41:22 نور55:24 قصص5:28
سجده21:32زمر69:39 فتح28:48 حدید17:57 صف9:61 عصر1:103
آیات ناظر به رجعت
نمل83:27 مومن(غافر)11:40
ص: 166
پیشینه رجعت
بقره : 55 ، 73 ، 243 ، 259 آل عمران 3 : 49
مائده 110:5 اعراف155:7
آیات ناظر به نزول حضرت عیسی علیه السلام
آل عمران46:3 نساء 159:4 زخرف61:43
ص: 167
1 - معجم احادیث إمام مهدی علیه السلام ، ج 5 ، نشر مؤسسه معارف اسلامی قم، با ذکر بیش از 260 آیه
2- الامام المهدی علیه السلام فی القران و السنه ، سعید ابو معاش ، انتشارات آستان قدس رضوی با ذکر بیش از 300 آیه
3 – المحجه فیما نزل فی القائم الحجه علیه السلام، مرحوم سیّد هاشم بحرانی،
با بیش از 120 آیه
4- سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قران، ترجمه المحجه، سیّد مهدی حائری قزوینی
5- بررسی تطبیقی تفسیر آیات مهدویت و شخصیت شناسی امام مهدی علیه السلام در دیدگاه فریقین، فتح اله نجارزادگان، نشر سمت
6-معجم مهدویت در تفاسیر شیعه و اهل سنت، محسن طباطبائی و همکاران، قم بوستان کتاب
7-قاطع البیان فی الایات المؤولة بصاحب الزمان علیه السلام ، فضل الله عابدی خراسانی ، نشر دار المرتضی مشهد ،202 آیه
8- الایات الباهره فی بقیة العترة الطاهره ، سیّد داوود میر صابری ، مؤسسة البعثه
حدود 150 آیه
9- القران یتحدث عن الامام المهدی علیه السلام ، مهدی حسن علا الدین
10- الامام المهدی علیه السلام فی القران ، سیّد عبد الرحیم موسوی ،
مرکز جهانی اهل بیت علیهم السلام
11- بحار الانوار ، علامه مجلسی رضوان الله علیه ، ج 51 ص 44
12- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، حاکم ابوالقاسم حسکانی سنی
(موضوع آن فضائل اهل بیت علیهم السلام است و ذیل چند آیه روایاتی در ارتباط آیه با مهدویت ذکر کرده است .)
13- کتاب شناسی قران و انتظار ، دبیر خانه دوازدهمین نمایشگاه بین المللی قران کریم،آبان 83
ص: 168
14- مجله انتظار موعود ، مرکز تخصصی مهدویت قم ، شماره 19
15- گفتمان مهدویت، مؤسسه فرهنگی انتظار نور (هم اکنون به اسم پژوهشگده مهدویت و آینده پژوهی تغییر نام داده است)
ص: 169
1-معجزه بودن قران را اثبات نمایید.
2-چرا قران بهترین مرجع شناخت محسوب می شود.
3-مراد از این جمله چیست؟ «جامعیت قران در پرتو ظهر و بطن آیات است»
4-تفسیر و تاویل به چه معناست؟
5- چهار معنای ذکر شده برای تاویل را بیان نمایید.
6-چرا در تبیین معارف مهدویت از منظر قران از روایات کمک می گیریم؟
7-علت عدم تصریحِ قران نسبت به نام حضرت مهدی چیست؟
8-آیات تاویلی مهدویت به چه معناست؟
9- مراد از شیوه های بررسی آیات مهدویت چیست؟ کدام مهمتر است؟چرا؟
10-رابطه قران و امام چگونه است؟
11- به چه دلیل هر کسی شانیت میزبانی جبرئیل و فرشتگان را ندارد؟(دو دلیل)
12-رابطه آیه 4 قدر با روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه»چیست؟
13-به یک روایت در مورد آیه 4 قدر اشاره نمایید.
14-بر اساس آیه 7 رعد استدلال خود را بر وجود حجّت در هر زمان بیان نمایید.
15- روایتی از اهل سنت در مورد آیه 7 رعد بیان کنید.
16-تاویل آیه 30 ملک چیست؟به چه دلیل؟
17-با استفاده از آیه 30 ملک علت غیبت امام را بیان کنید.
18-آیا می توان ضرورت ظهور را از آیه 30 ملک استفاده نمود؟چگونه؟
19-چه ویژگی در پرهیزکاران سبب می شود تا ایمان به حجّت غائب داشته باشند؟
20-تفسیر و تاویل «غیب» در آیه 3 بقره چیست؟
21-حالت خشوع و قساوت قلب با توجه با آیه 16 حدید، چکونه است؟
22-امام صادق علیه السلام در مورد آیه 16 حدید چه می فرمایند؟
23-وظیفه یک منتظر از منظر آیه 16 حدید چیست؟
ص: 170
24-بر اساس آیه 200 آل عمران وظیفه جامعه منتظر را بیان کنید.
25-به روایتی در مورد آیه 200 آل عمران اشاره نمایید.
26-تفسیر و تاویل «بقیه الله» را بیان کنید.
27-پیام آیه 86 هود چیست؟
28-خداوند متعال در آیه 20 لقمان ما را به چه چیزی دعوت می نماید؟اجابت این دعوت ما را به چه نتیجه ای می رساند؟
29-امام موسی بن جعفر علیه السلام در رابطه با آیه 20 لقمان چه می فرمایند؟
30- ارتباط آیه 62 سوره نمل را با امام زمان علیه السلام بیان کنید.
31-مراد از «ان یطفؤا نور الله بافواههم» چیست؟
32-دلالت «لیظهره علی الدین کله» را بر حکومت واحد جهانی تبیین کنید.
33-دیدگاه اهل سنت راجع به آیه 33 توبه چیست؟
34-تعبیر «و نرید» و «ان نمنَّ» در مورد ظهور بیانگر چه نکته ای است؟
35-امام علی علیه السلام در رابطه با آیه شریفه 5 قصص چه می فرمایند؟
36-دیدگاه صحیح در تفسیر «الارض» در آیه 105 سوره انبیاء را با ذکر دلیل آن بیان کنید.
37-دو نکته در آیه 105 انبیاء که بیانگر اهمیّت و قطعیت موضوعِ بیان شده در آن است را ذکر نمایید.
38-مراد از «لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ» در آیه 55 نور چیست؟
39-در مورد تعبیر « یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» در آیه 55 نور توضیح دهید.
40-دیدگاه مرحوم علامه طباطبائی را در مورد آیه 55 نور ذکر نمایید.
41-تاویل آیه 17 سوره حدید را بیان نمایید.
42-هدف ظهور را با توجه به آیه 17 سوره حدید ذکر نمایید.
43-علت شکل گیری چهره ای خشن از حضرت مهدی علیه السلام در برخی اذهان را تحلیل نمایید.
ص: 171
44- تحلیل مرحوم علامه طباطبائی در مورد آیاتی مثل آیه 210 بقره و تفاوت روایاتِ وارده ذیل آن را بیان کنید.
45-مراد از «یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً»چیست؟
46-معنای «وَ الْعَصْرِ»را با توجه به روایت امام صادق علیه السلام بیان نمایید.
47-تفاوت سیره حضرت با سیره سایر انبیاء و ائمه علیهم السلام در بر خورد با دشمنان با توجه به روایت امام صادق علیه السلام چیست؟
48-در چه صورتی حق و باطل مشتبه شده و پایبندی به حق مشکل خواهد بود؟
49-تعبیر «تَواصَوْا»در شرائط بحرانیِ حق و باطل، بیانگر چه موضوعی است؟
50-مشکلّی که ممکن است در دوران غیبت دامنگیر منتظران ظهور گردد چیست؟ راه چاره کدام است؟
51- رجعت را به طور دقیق تعریف نمایید.
52-دلالت آیه 83 سوره نمل را بر رجعت تبیین نمایید.
53-وقوع رجعت در آخرالزمان را با توجه به وقوعِ آن در اقوام گذشته اثبات نمایید.
54-امام رضا علیه السلام در پاسخ مامون در مورد رجعت چه فرمودند؟
55-مهم ترین اثر تربیتی اعتقاد به رجعت چیست؟
56-با توجه به ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام لغو نبودنِ عقیده به امام غائب را بیان کنید.
57-آیا ممکن است عدّه ای از منتظرانِ حضرت، با وی به مخالفت برخیزند بدون این که دلبستگی به دنیا داشته باشند؟ چرا؟
58-مراد از «خطر ارتداد هنگام ظهور» چیست؟
59-آیا عمر طولانی از منظر قران امری ممکن است؟
60-چگونه می توان امکان جوان ماندن امام زمان علیه السلام را با آیات قران تبیین نمود؟
ص: 172
قران مجید
نهج البلاغه
مفاتیح الجنان
آلوسی، سیدمحمود، روحالمعانیفیتفسیرالقرآنالعظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق
ابنابیزینب نعمانی، محمدبنابراهیم، الغیبه، تهران، صدوق، 1397ق
ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق
ابنکثیر، اسماعیلبنمنصور، تفسیرالقرآنالعظیم، بیروت، دارالکتبالاسلامیه منشوراتمحمدعلیبیضون، 1419ق
ابن منظور، محمدبنمکرم، لسانالعرب، بیروت، دارصادر، 1414ق
ابن هشام، ابو بکر عبد الملک، السیره النبویه، بیروت-لبنان، دار المعرفه،
ابونعیماصفهانی، احمدبنعبداللهبناحمد، معرفه الصحابه، ریاض، دارالوطن، 1419ق
اربلی، علیبنعیسی، کشفالغمهفیمعرفةالائمه، تبریز، بنیهاشمی، 1381ق
ایجی، میرسیدشریف، شرحالمواقف، قم، الشریفالرضی، ....
باقلانی، محمدبنالطیب، تمهیدالاوائلو تلخیصالدلائل، لبنان، موسسةالکتبالثقافیه، 1407ق
بحرانی، سیدهاشم، تفسیرالبرهان، تهران، بنیادبعثت،1416ق
بخاری، ابی عبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، صحیح بخاری، بیروت- لبنان، دار الکتب الاسلامیه منشورات محمد علی بیضون، 1419ق
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی و مرکز تخصصی مهدویت، فصل نامه تخصصی انتظار، قم،
تفتازانی، سعد الدین، شرحالمقاصد، الشریفالرضی،.....
حرعاملی، محمدبنحسن، وسائلالشیعه، قم، آلالبیت، 1409ق
حسکانی، عبیداللهبناحمد، شواهدالتنزیل، تهران، وزارتارشاداسلامی، 1411ق
ص: 173
حکیم،محمد تقی بن محمد سعید، الاصول العامه فی الفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام،
حلّی،حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد(تحقیق آیه الله سبحانی)، قم، موسسه امام صادق علیه السلام، 1382ش
---------------------- ،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد(تحقیق آیت الله حسنزاده آملی)، قم، جامعه مدرسین، 1413ق
راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، المفردات، بیروت-لبنان، دارالمعرفه، 1412ق
رضوانی، علیاصغر، شیعهشناسی وپاسخ به شبهات، تهران، سازمان حجوزیارت،.....
سبحانی، شیخ جعفر، رساله فی التحسین و التقبیح العقلیین، قم، موسسه امام صادق علیه السلام، 1420ق
سیوطی، جلالالدین، تفسیرالدرالمنثور، قم، کتابخانهآیتاللهمرعشینجفی، 1404ق
شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار، بیروت، دار الجیل، 1409ق.
شهید ثانی، زین الدین بن علی، حقائق الایمان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1409ق
صدوق، محمدبنعلی بنالحسین بن بابویه قمی، کمالالدین، تهران، اسلامیه، 1395ق
---------------------------، عللالشرایع، قم، کتابفروشیداوری، 1385ق
----------------------------، منلایحضرهالفقیه، قم، جامعهمدرسین، 1413ق
صفّار، محمدبنحسن، بصائرالدرجاتفیفضائل آلمحمد، قم،کتابخانهآیتالله مرعشینجفی، 1404ق
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فیتفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین، 1417ق
طبرانی، ابوالقاسم سلیمانبناحمد، المعجمالکبیر، بیروت-لبنان، دارإحیاء التراث العربی، 1430ق
طبرسی، فضلبنحسن، مجمعالبیانفیتفسیرالقرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372ش
طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاجعلیاهلاللجاج، مشهد، مرتضی، 1403ق
طوسی، محمدبنحسن، کتابالغیبهللحجه، قم،دارالمعارفالاسلامیه، 1411ق
طیّب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، تهران، اسلام، 1378ش
ص: 174
عروسی حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، 1415ق
عیاشی، محمدبنمسعود، تقسیرعیاشی، تهران، علمیه، 1380ق
فخرالدینرازی، ابوعبداللهمحمدبنعمر، مفاتیح الغیب، بیروت-لبنان، دارإحیاء التراث العربی، 1420ق
فیضکاشانی، ملامحسن، تفسیرصافی، تهران، الصدر، 1415ق
قاضیزاهدی، احمد، شیفتگانحضرتمهدی، قم، حاذق، 1379ش
قرطبی، محمدبناحمد، الجامعلاحکامالقرآن، تهران، ناصرخسرو، 1364ش
قشیری نیشابوری، ابی الحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت- لبنان، دار الکتب الاسلامیه منشورات محمد علی بیضون، 1421ق
کلّینی، محمدبنیعقوببن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1407ق
کنجیشافعی، ابیعبداللهمحمد، البیانفی اخبارمهدی آخرالزمان، بیروت، دارالمحجةالبیضاء، 1421ق
کورانی و همکاران، علی، معجماحادیثالامامالمهدی، قم، المعارفالسلامیه، 1411ق
متقیهندی، علاءالدین علیبنحسامالدین، کنزالعمال، بیروت-لبنان، داراحیاءالتراث العربی، 1431ق
مجلسی، محمدباقربنمحمدتقی، بحارالانوار،بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1403ق
مصطفوی، حسن، التحقیقفیکلماتالقرآن، تهران، نشرکتاب، 1360ش
معرفت محمدهادی، تلخیصالتمهید، قم، مرکزمدیریت حوزهعلمیهقم، 1369ش
مفید، محمدبنمحمد، اوائلالمقالات، قم، کنگرهشیخمفید، 1413ق
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1374ش
موسویهمدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه تفسیرالمیزان، قم، جامعه مدرسین، 1374 ش
میرجهانی طباطبائی، سید حسن، مصباحالبلاغه فی مشکاه الصیاغه، بی جا، مولف، 1346ش
یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا